قصیده آساف ای قوم من شریعت مرا بشنوید! گوشهای خود را به سخنان دهانم فراگیرید! | ۱ 1 |
قصیدۀ آساف. ای قوم من، به تعالیم من گوش فرا دهید و به آنچه میگویم توجه نمایید. |
دهان خود را به مثل باز خواهم کرد به چیزهایی که از بنای عالم مخفی بود تنطق خواهم نمود. | ۲ 2 |
زیرا میخواهم با مَثَلها سخن گویم. میخواهم معماهای قدیمی را برایتان شرح دهم. |
که آنها را شنیده و دانستهایم و پدران مابرای ما بیان کردهاند. | ۳ 3 |
میخواهم آنچه را که از نیاکان خود شنیدهام تعریف کنم. |
از فرزندان ایشان آنها راپنهان نخواهیم کرد. تسبیحات خداوند را برای نسل آینده بیان میکنیم و قوت او و اعمال عجیبی را که او کرده است. | ۴ 4 |
اینها را باید تعریف کنیم و مخفی نسازیم تا فرزندان ما نیز بدانند که خداوند با قدرت خود چه کارهای شگفتانگیز و تحسین برانگیزی انجام داده است. |
زیرا که شهادتی دریعقوب برپا داشت و شریعتی در اسرائیل قرار دادو پدران ما را امر فرمود که آنها را به فرزندان خودتعلیم دهند؛ | ۵ 5 |
خدا احکام و دستورهای خود را به قوم اسرائیل داد و به ایشان امر فرمود که آنها را به فرزندانشان بیاموزند |
تا نسل آینده آنها را بدانند وفرزندانی که میبایست مولود شوند تا ایشان برخیزند و آنها را به فرزندان خود بیان نمایند؛ | ۶ 6 |
و فرزندان ایشان نیز به نوبهٔ خود آن احکام را به فرزندان خود تعلیم دهند تا به این ترتیب هر نسلی با احکام و دستورهای خدا آشنا گردد. |
و ایشان به خدا توکل نمایند و اعمال خدا رافراموش نکنند بلکه احکام او را نگاه دارند. | ۷ 7 |
به این ترتیب آنها یاد میگیرند که بر خدا توکل نمایند و کارهایی را که او برای نیاکانشان انجام داده است، فراموش نکنند و پیوسته مطیع دستورهایش باشند. |
ومثل پدران خود نسلی گردن کش و فتنه انگیزنشوند، نسلی که دل خود را راست نساختند وروح ایشان بسوی خدا امین نبود. | ۸ 8 |
در نتیجه آنها مانند نیاکان خود مردمی سرکش و یاغی نخواهند شد که ایمانی سست و ناپایدار داشتند و نسبت به خدا وفادار نبودند. |
بنی افرایم که مسلح و کمان کش بودند، درروز جنگ رو برتافتند. | ۹ 9 |
افراد قبیلهٔ افرایم با وجود اینکه به تیر و کمان مجهز بودند و در تیراندازی مهارت خاص داشتند، هنگام جنگ پا به فرار نهادند. |
عهد خدا را نگاه نداشتند و از سلوک به شریعت او ابا نمودند، | ۱۰ 10 |
آنان پیمان خود را که با خدا بسته بودند، شکستند و نخواستند مطابق دستورهای او زندگی کنند. |
واعمال و عجایب او را فراموش کردند که آنها رابدیشان ظاهر کرده بود، | ۱۱ 11 |
کارها و معجزات او را که برای ایشان و نیاکانشان در مصر انجام داده بود، فراموش کردند، |
و در نظر پدران ایشان اعمال عجیب کرده بود، در زمین مصر و در دیارصوعن. | ۱۲ 12 |
کارهای شگفتانگیزی که برای نیاکانشان در دشت صوعن در سرزمین مصر انجام داده بود. |
دریا را منشق ساخته، ایشان را عبورداد و آبها را مثل توده برپا نمود. | ۱۳ 13 |
خدا دریای سرخ را شکافت و آبها را مانند دیوار بر پا نگه داشت تا ایشان از آن عبور کنند. |
و ایشان را درروز به ابر راهنمایی کرد و تمامی شب به نورآتش. | ۱۴ 14 |
بنیاسرائیل را در روز بهوسیلۀ ستون ابر راهنمایی میکرد و در شب توسط روشنایی آتش! |
در صحرا صخرهها را بشکافت و ایشان را گویا از لجه های عظیم نوشانید. | ۱۵ 15 |
در بیابان صخرهها را شکافت و برای آنها آب فراهم آورد. |
پس سیلها رااز صخره بیرون آورد و آب را مثل نهرها جاری ساخت. | ۱۶ 16 |
بله، از صخره چشمههای آب جاری ساخت! |
و بار دیگر بر او گناه ورزیدند و برحضرت اعلی در صحرا فتنه انگیختند، | ۱۷ 17 |
ولی با وجود این، ایشان بار دیگر نسبت به خدای متعال گناه ورزیدند و در صحرا از فرمان او سر پیچیدند. |
و دردلهای خود خدا را امتحان کردند، چونکه برای شهوات خود غذا خواستند. | ۱۸ 18 |
آنها خدا را امتحان کردند و از او خوراک خواستند. |
و برضد خداتکلم کرده، گفتند: «آیا خدا میتواند در صحراسفرهای حاضر کند؟ | ۱۹ 19 |
حتی بر ضد خدا حرف زدند و گفتند: «آیا خدا میتواند در این بیابان برای ما خوراک تهیه کند؟ |
اینک صخره را زد و آبهاروان شد و وادیها جاری گشت. آیا میتواند نان رانیز بدهد. و گوشت را برای قوم خود حاضرسازد؟» | ۲۰ 20 |
درست است که او از صخره آب بیرون آورد و بر زمین جاری ساخت، ولی آیا میتواند نان و گوشت را نیز برای قوم خود فراهم کند؟» |
پس خدا این را شنیده، غضبناک شد و آتش در یعقوب افروخته گشت و خشم بر اسرائیل مشتعل گردید. | ۲۱ 21 |
خداوند چون این را شنید غضبناک شد و آتش خشم او علیه اسرائیل شعلهور گردید، |
زیرا به خدا ایمان نیاوردند و به نجات او اعتماد ننمودند. | ۲۲ 22 |
زیرا آنها ایمان نداشتند که خدا قادر است احتیاج آنها را برآورد. |
پس ابرها را از بالاامر فرمود و درهای آسمان را گشود | ۲۳ 23 |
با وجود این، خدا درهای آسمان را گشود |
و من را برایشان بارانید تا بخورند و غله آسمان را بدیشان بخشید. | ۲۴ 24 |
و نان آسمانی را برای ایشان بارانید تا بخورند و سیر شوند. |
مردمان، نان زورآوران را خوردند وآذوقهای برای ایشان فرستاد تا سیر شوند. | ۲۵ 25 |
بله، آنها خوراک فرشتگان را خوردند و تا آنجا که میتوانستند بخورند خدا به ایشان عطا فرمود. |
بادشرقی را در آسمان وزانید و به قوت خود، بادجنوبی را آورد، | ۲۶ 26 |
سپس با قدرت الهی خود، بادهای شرقی و جنوبی را فرستاد |
و گوشت را برای ایشان مثل غبار بارانید و مرغان بالدار را مثل ریگ دریا. | ۲۷ 27 |
تا پرندگان بیشماری همچون شنهای ساحل دریا برای قوم او بیاورند. |
وآن را در میان اردوی ایشان فرود آورد، گرداگردمسکن های ایشان. | ۲۸ 28 |
پرندگان در اردوی اسرائیل، اطراف خیمهها فرود آمدند. |
پس خوردند و نیکو سیرشدند و موافق شهوات ایشان بدیشان داد. | ۲۹ 29 |
پس خوردند و سیر شدند؛ آنچه را که خواستند خدا به ایشان داد. |
ایشان از شهوت خود دست نکشیدند. و غذاهنوز در دهان ایشان بود | ۳۰ 30 |
اما پیش از آنکه هوس آنها ارضا شود، در حالی که هنوز غذا در دهانشان بود، |
که غضب خدا برایشان افروخته شده؛ تنومندان ایشان را بکشت وجوانان اسرائیل را هلاک ساخت. | ۳۱ 31 |
غضب خدا بر ایشان افروخته شد و شجاعان و جوانان اسرائیل را کشت. |
با وجود این همه، باز گناه ورزیدند و به اعمال عجیب او ایمان نیاوردند. | ۳۲ 32 |
با وجود این همه معجزات، بنیاسرائیل باز نسبت به خدا گناه کردند و به کارهای شگفتانگیز او ایمان نیاوردند. |
بنابراین، روزهای ایشان را در بطالت تمام کرد و سالهای ایشان را درترس. | ۳۳ 33 |
بنابراین خدا کاری کرد که آنها روزهایشان را در بیابان تلف کنند و عمرشان را با ترس و لرز بگذرانند. |
هنگامی که ایشان را کشت اورا طلبیدند و بازگشت کرده، درباره خدا تفحص نمودند، | ۳۴ 34 |
هنگامی که خدا عدهای از آنان را کشت بقیه توبه کرده، به سوی او بازگشت نمودند |
و به یاد آوردند که خدا صخره ایشان، و خدای تعالی ولی ایشان است. | ۳۵ 35 |
و به یاد آوردند که خدای متعال پناهگاه و پشتیبان ایشان است. |
اما به دهان خود او را تملق نمودند و به زبان خویش به اودروغ گفتند. | ۳۶ 36 |
اما توبهٔ آنها از صمیم قلب نبود؛ آنها به خدا دروغ گفتند. |
زیرا که دل ایشان با او راست نبودو به عهد وی موتمن نبودند. | ۳۷ 37 |
دل بنیاسرائیل از خدا دور بود و آنها نسبت به عهد او وفادار نماندند. |
اما او به حسب رحمانیتش گناه ایشان راعفو نموده، ایشان را هلاک نساخت بلکه بارهاغضب خود را برگردانیده، تمامی خشم خویش را برنینگیخت. | ۳۸ 38 |
اما خدا باز بر آنها ترحم فرموده، گناه ایشان را بخشید و آنها را از بین نبرد. بارها غضب خود را از بنیاسرائیل برگردانید، |
و به یاد آورد که ایشان بشرند، بادی که میرود و بر نمی گردد. | ۳۹ 39 |
زیرا میدانست که ایشان بشر فانی هستند و عمرشان دمی بیش نیست. |
چند مرتبه درصحرا بدو فتنه انگیختند و او را در بادیه رنجانیدند. | ۴۰ 40 |
بنیاسرائیل در بیابان چندین مرتبه سر از فرمان خداوند پیچیدند و او را رنجاندند. |
و برگشته، خدا را امتحان کردند وقدوس اسرائیل را اهانت نمودند، | ۴۱ 41 |
بارها و بارها خدای مقدّس اسرائیل را آزمایش کردند و به او بیحرمتی نمودند. |
و قوت او رابهخاطر نداشتند، روزی که ایشان را از دشمن رهانیده بود. | ۴۲ 42 |
قدرت عظیم او را فراموش کردند و روزی را که او ایشان را از دست دشمن رهانیده بود به یاد نیاوردند. |
که چگونه آیات خود را در مصرظاهر ساخت و معجزات خود را در دیار صوعن. | ۴۳ 43 |
بلاهایی را که او در منطقهٔ صوعن بر مصریها نازل کرده بود، فراموش کردند. |
و نهرهای ایشان را به خون مبدل نمود ورودهای ایشان را تا نتوانستند نوشید. | ۴۴ 44 |
در آن زمان خدا آبهای مصر را به خون تبدیل نمود تا مصریها نتوانند از آن بنوشند. |
انواع پشهها در میان ایشان فرستاد که ایشان را گزیدند وغوکهایی که ایشان را تباه نمودند؛ | ۴۵ 45 |
انواع پشهها را به میان مصریها فرستاد تا آنها را بگزند. خانههای آنها را پر از قورباغه کرد. |
و محصول ایشان را به کرم صد پا سپرد و عمل ایشان را به ملخ داد. | ۴۶ 46 |
محصولات و مزارع ایشان را بهوسیلۀ کرم و ملخ از بین برد. |
تاکستان ایشان را به تگرگ خراب کردو درختان جمیز ایشان را به تگرگهای درشت. | ۴۷ 47 |
تاکستانها و درختان انجیرشان را با تگرگ درشت خراب کرد. |
بهایم ایشان را به تگرگ سپرد و مواشی ایشان را به شعله های برق. | ۴۸ 48 |
رمهها و گلههایشان را با رعد و برق و تگرگ تلف کرد. |
و آتش خشم خود را برایشان فرستاد، غضب و غیظ و ضیق را، به فرستادن فرشتگان شریر. | ۴۹ 49 |
او آتش خشم خود را همچون فرشتگان مرگ به جان ایشان فرستاد. |
و راهی برای غضب خود مهیا ساخته، جان ایشان را از موت نگاه نداشت، بلکه جان ایشان را به وبا تسلیم نمود. | ۵۰ 50 |
او غضب خود را از ایشان باز نداشت بلکه بلایی فرستاد و جان آنها را گرفت. |
و همه نخست زادگان مصر را کشت، اوایل قوت ایشان را در خیمه های حام. | ۵۱ 51 |
همهٔ پسران نخستزادهٔ مصری را کشت. |
و قوم خود را مثل گوسفندان کوچانید وایشان را در صحرا مثل گله راهنمایی نمود. | ۵۲ 52 |
آنگاه بنیاسرائیل را از مصر بیرون آورد و آنها را همچون گلهٔ گوسفند به بیابان هدایت کرد. |
وایشان را در امنیت رهبری کرد تا نترسند و دریادشمنان ایشان را پوشانید. | ۵۳ 53 |
ایشان را به راههای امن و بیخطر راهنمایی کرد تا نترسند؛ اما دشمنان آنها در دریای سرخ غرق شدند. |
و ایشان را به حدودمقدس خود آورد، بدین کوهی که بهدست راست خود تحصیل کرده بود. | ۵۴ 54 |
سرانجام خدا اجداد ما را به این سرزمین مقدّس آورد، یعنی همین کوهستانی که با دست توانای خود آن را تسخیر نمود. |
و امتها را از حضورایشان راند و میراث را برای ایشان به ریسمان تقسیم کرد و اسباط اسرائیل را در خیمه های ایشان ساکن گردانید. | ۵۵ 55 |
ساکنان این سرزمین را از پیش روی ایشان بیرون راند؛ سرزمین موعود را بین قبایل اسرائیل تقسیم نمود و به آنها اجازه داد که در خانههای آنجا سکونت گزینند. |
لیکن خدای تعالی را امتحان کرده، بدو فتنه انگیختند و شهادات او را نگاه نداشتند. | ۵۶ 56 |
اما با این همه، خدای متعال را امتحان کردند و از فرمان او سر پیچیدند و دستورهایش را اجرا نکردند. |
وبرگشته، مثل پدران خود خیانت ورزیدند و مثل کمان خطا کننده منحرف شدند. | ۵۷ 57 |
مانند اجداد خود از خدا روی برتافتند و به او خیانت کردند و همچون کمانی کج، غیرقابل اعتماد شدند. |
و به مقامهای بلند خود خشم او را به هیجان آوردند و به بتهای خویش غیرت او را جنبش دادند. | ۵۸ 58 |
بتکدهها ساختند و به پرستش بتها پرداختند و به این وسیله خشم خداوند را برانگیختند. |
چون خدااین را بشنید غضبناک گردید و اسرائیل را به شدت مکروه داشت. | ۵۹ 59 |
وقتی خدا چنین بیوفایی از اسرائیل دید، بسیار غضبناک گردید و آنها را به کلی طرد کرد. |
پس مسکن شیلو را ترک نمود، آن خیمهای را که در میان آدمیان برپاساخته بود، | ۶۰ 60 |
خیمهٔ عبادت را که در شیلوه بر پا ساخته بود ترک کرد |
و (تابوت ) قوت خود را به اسیری داد و جمال خویش را بهدست دشمن سپرد، | ۶۱ 61 |
و صندوق مقدّس را که مظهر قدرت و حضورش در بین اسرائیل بود، به دست دشمن سپرد. |
وقوم خود را به شمشیر تسلیم نمود و با میراث خود غضبناک گردید. | ۶۲ 62 |
بر قوم برگزیدهٔ خویش غضبناک گردید و آنها را به دم شمشیر دشمنان سپرد. |
جوانان ایشان را آتش سوزانید و برای دوشیزگان ایشان سرود نکاح نشد. | ۶۳ 63 |
جوانانشان در آتش جنگ سوختند و دخترانشان لباس عروسی بر تن نکردند. |
کاهنان ایشان به دم شمشیر افتادند وبیوه های ایشان نوحه گری ننمودند. | ۶۴ 64 |
کاهنانشان به دم شمشیر افتادند و زنهایشان نتوانستند برای آنها سوگواری کنند. |
آنگاه خداوند مثل کسیکه خوابیده بودبیدار شد، مثل جباری که از شراب میخروشد، | ۶۵ 65 |
سرانجام خداوند همچون کسی که از خواب بیدار شود، و مانند شخص نیرومندی که از باده سرخوش گردد، به یاری اسرائیل برخاست. |
و دشمنان خود را به عقب زد و ایشان را عارابدی گردانید. | ۶۶ 66 |
دشمنان قوم خود را شکست داده، آنها را برای همیشه رسوا ساخت. |
و خیمه یوسف را رد نموده، سبط افرایم را برنگزید. | ۶۷ 67 |
او فرزندان یوسف و قبیلهٔ افرایم را طرد نمود |
لیکن سبط یهودا رابرگزید و این کوه صهیون را که دوست میداشت. | ۶۸ 68 |
اما قبیلهٔ یهودا و کوه صهیون را که از قبل دوست داشت، برگزید. |
و قدس خود را مثل کوههای بلند بنا کرد، مثل جهان که آن را تا ابدالاباد بنیاد نهاد. | ۶۹ 69 |
در آنجا خانهٔ مقدّس خود را مانند کوههای محکم و پابرجای دنیا، جاودانه بر پا نمود. |
و بنده خود داود را برگزید و او را از آغلهای گوسفندان گرفت. | ۷۰ 70 |
سپس خدمتگزار خود داوود را که گوسفندان پدرش را میچرانید، برگزید. |
از عقب میشهای شیرده او را آورد تاقوم او یعقوب و میراث او اسرائیل را رعایت کند. | ۷۱ 71 |
او را از چوپانی گرفت و به پادشاهی اسرائیل نصب نمود. |
پس ایشان را به حسب کمال دل خود رعایت نمود و ایشان را به مهارت دستهای خویش هدایت کرد. | ۷۲ 72 |
داوود با صمیم قلب از اسرائیل مراقبت نمود و با مهارت کامل ایشان را رهبری کرد. |