برای سالار مغنیان. قصیده بنی قورح ای خدا به گوشهای خود شنیدهایم وپدران ما، ما را خبر دادهاند، از کاری که در روزهای ایشان و در ایام سلف کردهای. | ۱ 1 |
برای رهبر سرایندگان. قصیدۀ پسران قورَح. ای خدا، ما به گوشهای خود شنیدهایم و اجدادمان برای ما تعریف کردهاند که تو در گذشته چه کارهای شگفتانگیزی برای آنان انجام دادهای. |
تو بهدست خود امتها را بیرون کردی، اماایشان را غرس نمودی. قومها را تباه کردی، اما ایشان را منتشر ساختی. | ۲ 2 |
تو به دست خود قومهای بتپرست را از این سرزمین بیرون راندی و اجداد ما را به جای آنها مستقر نمودی. قومهای خدانشناس را از بین بردی، اما بنیاسرائیل را در سرزمین موعود تثبیت نمودی. |
زیرا که به شمشیر خود زمین را تسخیر نکردند و بازوی ایشان ایشان را نجات نداد. بلکه دست راست تو وبازو و نور روی تو. زیرا از ایشان خرسندبودی. | ۳ 3 |
قوم تو به زور شمشیر این سرزمین را تسخیر نکردند و به قدرت بازوی خویش نجات نیافتند، بلکه قدرت و توانایی تو و اطمینان به حضور تو ایشان را رهانید، زیرا از ایشان خرسند بودی. |
ای خدا تو پادشاه من هستی. پس برنجات یعقوب امر فرما. | ۴ 4 |
ای خدا، تو پادشاه من هستی؛ اکنون نیز قوم خود اسرائیل را پیروز گردان. |
به مدد تو دشمنان خود راخواهیم افکند و به نام تو مخالفان خویش راپایمال خواهیم ساخت. | ۵ 5 |
ما با کمک تو دشمنان خود را شکست خواهیم داد و به نام تو کسانی را که بر ضد ما برخاستهاند، پایمال خواهیم کرد. |
زیرا بر کمان خودتوکل نخواهم داشت و شمشیرم مرا خلاصی نخواهد داد. | ۶ 6 |
امید من به تیر و کمانم نیست، و نه به شمشیرم که مرا نجات دهد، |
بلکه تو ما را از دشمنان ما خلاصی دادی و مبغضان ما را خجل ساختی. | ۷ 7 |
زیرا این تو بودی که ما را از دست دشمنان نجات دادی، و آنانی را که از ما متنفر بودند شکست دادی. |
تمامی روزبر خدا فخر خواهیم کرد و نام تو را تا به ابد تسبیح خواهیم خواند، سلاه. | ۸ 8 |
برای همیشه تو را ستایش خواهیم کرد، و تا ابد از تو سپاسگزار خواهیم بود. |
لیکن الان تو ما را دورانداخته و رسوا ساختهای و با لشکرهای ما بیرون نمی آیی. | ۹ 9 |
اما اکنون تو ما را دور انداختهای و رسوا ساختهای؛ دیگر لشکرهای ما را در جنگ کمک نمیکنی. |
و ما را از پیش دشمن روگردان ساختهای و خصمان ما برای خویشتن تاراج میکنند. | ۱۰ 10 |
تو ما را در مقابل دشمنان شکست دادهای و آنها اکنون ما را غارت میکنند. |
ما را مثل گوسفندان برای خوراک تسلیم کردهای و ما را در میان امتها پراکنده ساختهای. | ۱۱ 11 |
ما را همچون گوسفندان به کشتارگاه فرستادهای و در میان قومهای خدانشناس پراکنده ساختهای. |
قوم خود را بیبها فروختی و ازقیمت ایشان نفع نبردی. | ۱۲ 12 |
تو قوم برگزیدهات را ارزان فروختهای و از فروش آنها سودی نبردهای. |
ما را نزد همسایگان ماعار گردانیدی. اهانت و سخریه نزد آنانی که گرداگرد مایند. | ۱۳ 13 |
ما را نزد همسایگان خوار ساختهای و ما مورد تمسخر و توهین اطرافیان قرار گرفتهایم. |
ما را در میان امت هاضربالمثل ساختهای. جنبانیدن سر در میان قومها. | ۱۴ 14 |
ما را در میان قومهای خدانشناس انگشتنما ساختهای و آنها ما را به باد ریشخند گرفتهاند. |
و رسوایی من همه روزه در نظر من است. و خجالت رویم مرا پوشانیده است، | ۱۵ 15 |
از تحقیر دائمی آنها گریزی نیست؛ صورتهای ما از شرم پوشیده شده است. |
ازآواز ملامت گو و فحاش، از روی دشمن و انتقام گیرنده. | ۱۶ 16 |
از هر سو دشنامهای مخالفان به گوش ما میرسد و در برابر خود دشمنان انتقامجو را میبینیم. |
این همه بر ما واقع شد. اما تو را فراموش نکردیم و در عهد تو خیانت نورزیدیم. | ۱۷ 17 |
این همه بر ما واقع شده است، ولی تو را فراموش نکردهایم و پیمانی را که با ما بستهای نشکستهایم. |
دل مابه عقب برنگردید و پایهای ما از طریق تو انحراف نورزید. | ۱۸ 18 |
نسبت به تو دلسرد نشدهایم و از راه تو منحرف نگشتهایم. |
هرچند ما را در مکان اژدرها کوبیدی و ما را به سایه موت پوشانیدی. | ۱۹ 19 |
با وجود این، تو ما را در میان حیوانات وحشی رها نمودهای و با مرگ روبرو ساختهای. |
نام خدای خود را هرگز فراموش نکردیم و دست خود را به خدای غیر برنیفراشتیم. | ۲۰ 20 |
اگر ما نام خدای خود را فراموش میکردیم و دستهای خود را به سوی بتها دراز میکردیم، |
آیا خدا این راغوررسی نخواهد کرد؟ زیرا او خفایای قلب رامی داند. | ۲۱ 21 |
آیا خدا که اسرار دل هر کس را میداند، این را نمیدانست؟ |
هر آینه بهخاطر تو تمامی روز کشته میشویم و مثل گوسفندان ذبح شمرده میشویم. | ۲۲ 22 |
تو میدانی که ما به خاطر تو هر روز با مرگ روبرو میشویم و با ما همچون گوسفندانی که باید قربانی شوند رفتار میکنند. |
ای خداوند بیدار شو چراخوابیدهای؟ برخیز و ما را تا به ابد دور مینداز. | ۲۳ 23 |
ای خداوند، بیدار شو! چرا خوابیدهای؟ بیدار شو و ما را تا ابد دور نیانداز! |
چرا روی خود را پوشانیدی و ذلت و تنگی مارا فراموش کردی؟ | ۲۴ 24 |
چرا روی خود را از ما برمیگردانی و ذلت و خواری ما را نادیده میگیری؟ |
زیرا که جان ما به خاک خم شده است و شکم ما به زمین چسبیده. | ۲۵ 25 |
اینک به خاک افتاده و مغلوب شدهایم. |
به جهت اعانت ما برخیز و بخاطر رحمانیت خود ما رافدیه ده. | ۲۶ 26 |
برخیز و به کمک ما بشتاب و ما را نجات ده زیرا تو سراسر، رحمت و محبتی! |