برای سالار مغنیان. مزمور داود بنده خداوند معصیت شریر در اندرون دل من می گوید که ترس خدا در مد نظر اونیست. | ۱ 1 |
برای رهبر سرایندگان. مزمور داوود، خدمتگزار خداوند. گناه در عمق دل انسان شرور لانه کرده است و هیچ ترسی از خدا ندارند. |
زیرا خویشتن را در نظر خود تملق میگوید تا گناهش ظاهر نشود و مکروه نگردد. | ۲ 2 |
او چنان از خود راضی است که نمیتواند گناهش را ببیند و از آن رویگردان شود. |
سخنان زبانش شرارت و حیله است. ازدانشمندی و نیکوکاری دست برداشته است. | ۳ 3 |
سخنانش شرارتآمیز و مملو از دروغ است؛ حکمت و نیکی در وجودش نیست. |
شرارت را بر بستر خود تفکر میکند. خود را به راه ناپسند قائم کرده، از بدی نفرت ندارد. | ۴ 4 |
به راههای کج میرود و از کارهای خلاف دست نمیکشد. |
ای خداوند رحمت تو در آسمانها است وامانت تو تا افلاک. | ۵ 5 |
محبت تو، ای خداوند، تا به آسمانها میرسد و وفاداری تو به بالاتر از ابرها! |
عدالت تو مثل کوههای خداست و احکام تو لجه عظیم. ای خداوندانسان و بهایم را نجات میدهی. | ۶ 6 |
عدالت تو همچون کوههای بزرگ پابرجاست؛ احکام تو مانند دریا عمیق است. ای خداوند، تو حافظ انسانها و حیوانات هستی. |
ای خدارحمت تو چه ارجمند است. بنی آدم زیر سایه بالهای تو پناه میبرند. | ۷ 7 |
خدایا، محبت تو چه عظیم است! آدمیان زیر سایهٔ بالهای تو پناه میگیرند. |
از چربی خانه تو شاداب میشوند. از نهر خوشیهای خود ایشان را می نوشانی. | ۸ 8 |
آنها از برکت خانهٔ تو سیر میشوند و تو از چشمهٔ نیکویی خود به آنها مینوشانی. |
زیرا که نزد تو چشمه حیاتاست ودر نور تو نور را خواهیم دید. | ۹ 9 |
تو سرچشمهٔ حیات هستی؛ از نور تو است که ما نور حیات را میبینیم! |
رحمت خود رابرای عارفان خود مستدام فرما و عدالت خود رابرای راست دلان. | ۱۰ 10 |
خداوندا، محبت تو همیشه بر کسانی که تو را میشناسند باقی بماند و نیکویی تو پیوسته همراه راستدلان باشد. |
پای تکبر بر من نیاید و دست شریران مرا گریزان نسازد. | ۱۱ 11 |
نگذار متکبران به من حمله کنند و شروران مرا متواری سازند. |
در آنجا بدکرداران افتادهاند. ایشان انداخته شدهاند و نمی توانندبرخاست. | ۱۲ 12 |
ببینید چگونه بدکاران افتادهاند! آنها نقش زمین شدهاند و دیگر نمیتوانند برخیزند! |