من آن مرد هستم که از عصای غضب وی مذلت دیدهام. | ۱ 1 |
אני הגבר ראה עני בשבט עברתו |
او مرا رهبری نموده، به تاریکی درآورده است و نه به روشنایی. | ۲ 2 |
אותי נהג וילך חשך ולא אור |
به درستی که دست خویش را تمامی روز به ضد من بارها برگردانیده است. | ۳ 3 |
אך בי ישב יהפך ידו כל היום |
گوشت و پوست مرا مندرس ساخته واستخوانهایم را خرد کرده است. | ۴ 4 |
בלה בשרי ועורי שבר עצמותי |
به ضد من بنا نموده، مرا به تلخی و مشقت احاطه کرده است. | ۵ 5 |
בנה עלי ויקף ראש ותלאה |
مرا مثل آنانی که از قدیم مردهاند در تاریکی نشانیده است. | ۶ 6 |
במחשכים הושיבני כמתי עולם |
گرد من حصار کشیده که نتوانم بیرون آمد وزنجیر مرا سنگین ساخته است. | ۷ 7 |
גדר בעדי ולא אצא הכביד נחשתי |
و نیز چون فریاد و استغاثه مینمایم دعای مرا منع میکند. | ۸ 8 |
גם כי אזעק ואשוע שתם תפלתי |
راههای مرا با سنگهای تراشیده سد کرده است و طریقهایم را کج نموده است. | ۹ 9 |
גדר דרכי בגזית נתיבתי עוה |
او برای من خرسی است در کمین نشسته وشیری که در بیشه خود میباشد. | ۱۰ 10 |
דב ארב הוא לי אריה (ארי) במסתרים |
راه مرا منحرف ساخته، مرا دریده است ومرا مبهوت گردانیده است. | ۱۱ 11 |
דרכי סורר ויפשחני שמני שמם |
کمان خود را زه کرده، مرا برای تیرهای خویش، هدف ساخته است. | ۱۲ 12 |
דרך קשתו ויציבני כמטרא לחץ |
و تیرهای ترکش خود را به گرده های من فرو برده است. | ۱۳ 13 |
הביא בכליתי בני אשפתו |
من به جهت تمامی قوم خود مضحکه وتمامی روز سرود ایشان شدهام. | ۱۴ 14 |
הייתי שחק לכל עמי נגינתם כל היום |
مرا به تلخیها سیر کرده و مرا به افسنتین مست گردانیده است. | ۱۵ 15 |
השביעני במרורים הרוני לענה |
دندانهایم را به سنگ ریزها شکسته و مرا به خاکستر پوشانیده است. | ۱۶ 16 |
ויגרס בחצץ שני הכפישני באפר |
تو جان مرا از سلامتی دور انداختی و من سعادتمندی را فراموش کردم، | ۱۷ 17 |
ותזנח משלום נפשי נשיתי טובה |
و گفتم که قوت و امید من از یهوه تلف شده است. | ۱۸ 18 |
ואמר אבד נצחי ותוחלתי מיהוה |
مذلت و شقاوت مرا افسنتین و تلخی به یادآور. | ۱۹ 19 |
זכר עניי ומרודי לענה וראש |
تو البته به یاد خواهی آورد زیرا که جان من در من منحنی شده است. | ۲۰ 20 |
זכור תזכור ותשיח (ותשוח) עלי נפשי |
و من آن را در دل خود خواهم گذرانید و ازاین سبب امیدوار خواهم بود. | ۲۱ 21 |
זאת אשיב אל לבי על כן אוחיל |
از رافت های خداوند است که تلف نشدیم زیرا که رحمت های او بیزوال است. | ۲۲ 22 |
חסדי יהוה כי לא תמנו כי לא כלו רחמיו |
آنها هر صبح تازه میشود و امانت تو بسیاراست. | ۲۳ 23 |
חדשים לבקרים רבה אמונתך |
و جان من میگوید که خداوند نصیب من است، بنابراین بر او امیدوارم. | ۲۴ 24 |
חלקי יהוה אמרה נפשי על כן אוחיל לו |
خداوند به جهت کسانی که بر او توکل دارند و برای آنانی که او را میطلبند نیکو است. | ۲۵ 25 |
טוב יהוה לקוו לנפש תדרשנו |
خوب است که انسان امیدوار باشد و باسکوت انتظار نجات خداوند را بکشد. | ۲۶ 26 |
טוב ויחיל ודומם לתשועת יהוה |
برای انسان نیکو است که یوغ را در جوانی خود بردارد. | ۲۷ 27 |
טוב לגבר כי ישא על בנעוריו |
به تنهایی بنشیند و ساکت باشد زیرا که اوآن را بر وی نهاده است. | ۲۸ 28 |
ישב בדד וידם כי נטל עליו |
دهان خود را بر خاک بگذارد که شاید امیدباشد. | ۲۹ 29 |
יתן בעפר פיהו אולי יש תקוה |
رخسار خود را به زنندگان بسپارد و ازخجالت سیر شود. | ۳۰ 30 |
יתן למכהו לחי ישבע בחרפה |
زیرا خداوند تا به ابد او را ترک نخواهدنمود. | ۳۱ 31 |
כי לא יזנח לעולם אדני |
زیرا اگرچه کسی را محزون سازد لیکن برحسب کثرت رافت خود رحمت خواهد فرمود. | ۳۲ 32 |
כי אם הוגה ורחם כרב חסדיו |
چونکه بنی آدم را از دل خود نمی رنجاند ومحزون نمی سازد. | ۳۳ 33 |
כי לא ענה מלבו ויגה בני איש |
تمامی اسیران زمین را زیر پا پایمال کردن، | ۳۴ 34 |
לדכא תחת רגליו כל אסירי ארץ |
و منحرف ساختن حق انسان به حضورحضرت اعلی، | ۳۵ 35 |
להטות משפט גבר נגד פני עליון |
و منقلب نمودن آدمی در دعویش منظورخداوند نیست. | ۳۶ 36 |
לעות אדם בריבו אדני לא ראה |
کیست که بگوید و واقع شود اگر خداوندامر نفرموده باشد. | ۳۷ 37 |
מי זה אמר ותהי אדני לא צוה |
آیا از فرمان حضرت اعلی هم بدی و هم نیکویی صادر نمی شود؟ | ۳۸ 38 |
מפי עליון לא תצא הרעות והטוב |
پس چرا انسان تا زنده است و آدمی بهسبب سزای گناهان خویش شکایت کند؟ | ۳۹ 39 |
מה יתאונן אדם חי גבר על חטאו |
راههای خود را تجسس و تفحص بنماییم و بسوی خداوند بازگشت کنیم. | ۴۰ 40 |
נחפשה דרכינו ונחקרה ונשובה עד יהוה |
دلها و دستهای خویش را بسوی خدایی که در آسمان است برافرازیم، | ۴۱ 41 |
נשא לבבנו אל כפים אל אל בשמים |
(و بگوییم ): «ما گناه کردیم و عصیان ورزیدیم و تو عفو نفرمودی. | ۴۲ 42 |
נחנו פשענו ומרינו אתה לא סלחת |
خویشتن را به غضب پوشانیده، ما را تعاقب نمودی و به قتل رسانیده، شفقت نفرمودی. | ۴۳ 43 |
סכותה באף ותרדפנו הרגת לא חמלת |
خویشتن را به ابر غلیظ مستور ساختی، تادعای ما نگذرد. | ۴۴ 44 |
סכותה בענן לך מעבור תפלה |
ما را در میان امتها فضله و خاکروبه گردانیدهای.» | ۴۵ 45 |
סחי ומאוס תשימנו בקרב העמים |
تمامی دشمنان ما بر ما دهان خود رامی گشایند. | ۴۶ 46 |
פצו עלינו פיהם כל איבינו |
خوف و دام و هلاکت و خرابی بر ما عارض گردیده است. | ۴۷ 47 |
פחד ופחת היה לנו השאת והשבר |
بهسبب هلاکت دختر قوم من، نهرهای آب از چشمانم میریزد. | ۴۸ 48 |
פלגי מים תרד עיני על שבר בת עמי |
چشم من بلا انقطاع جاری است و بازنمی ایستد. | ۴۹ 49 |
עיני נגרה ולא תדמה מאין הפגות |
تا خداوند از آسمان ملاحظه نماید و ببیند. | ۵۰ 50 |
עד ישקיף וירא יהוה משמים |
چشمانم به جهت جمیع دختران شهرم، جان مرا میرنجاند. | ۵۱ 51 |
עיני עוללה לנפשי מכל בנות עירי |
آنانی که بیسبب دشمن منند مرا مثل مرغ بشدت تعاقب مینمایند. | ۵۲ 52 |
צוד צדוני כצפור איבי חנם |
جان مرا در سیاه چال منقطع ساختند وسنگها بر منانداختند. | ۵۳ 53 |
צמתו בבור חיי וידו אבן בי |
آبها از سر من گذشت پس گفتم: منقطع شدم. | ۵۴ 54 |
צפו מים על ראשי אמרתי נגזרתי |
آنگاهای خداوند، از عمق های سیاه چال اسم تو را خواندم. | ۵۵ 55 |
קראתי שמך יהוה מבור תחתיות |
آواز مرا شنیدی، پس گوش خود را از آه واستغاثه من مپوشان! | ۵۶ 56 |
קולי שמעת אל תעלם אזנך לרוחתי לשועתי |
در روزی که تو را خواندم نزدیک شده، فرمودی که نترس. | ۵۷ 57 |
קרבת ביום אקראך אמרת אל תירא |
ای خداوند دعوی جان مرا انجام داده و حیات مرا فدیه نمودهای! | ۵۸ 58 |
רבת אדני ריבי נפשי גאלת חיי |
ای خداوند ظلمی را که به من نموده انددیدهای پس مرا دادرسی فرما! | ۵۹ 59 |
ראיתה יהוה עותתי שפטה משפטי |
تمامی کینه ایشان و همه تدبیرهایی را که به ضد من کردند دیدهای. | ۶۰ 60 |
ראיתה כל נקמתם--כל מחשבתם לי |
ای خداوند مذمت ایشان را و همه تدبیرهایی را که به ضد من کردند شنیدهای! | ۶۱ 61 |
שמעת חרפתם יהוה כל מחשבתם עלי |
سخنان مقاومت کنندگانم را و فکرهایی راکه تمامی روز به ضد من دارند (دانستهای ). | ۶۲ 62 |
שפתי קמי והגיונם עלי כל היום |
نشستن و برخاستن ایشان را ملاحظه فرمازیرا که من سرود ایشان شدهام. | ۶۳ 63 |
שבתם וקימתם הביטה אני מנגינתם |
ای خداوند موافق اعمال دستهای ایشان مکافات به ایشان برسان. | ۶۴ 64 |
תשיב להם גמול יהוה כמעשה ידיהם |
غشاوه قلب به ایشان بده و لعنت تو برایشان باد! | ۶۵ 65 |
תתן להם מגנת לב תאלתך להם |
ایشان را به غضب تعاقب نموده، از زیرآسمانهای خداوند هلاک کن. | ۶۶ 66 |
תרדף באף ותשמידם מתחת שמי יהוה |