מה יפו פעמיך בנעלים בת נדיב חמוקי ירכיך--כמו חלאים מעשה ידי אמן | 1 |
در شولمیت چه میبینی؟ مثل محفل دولشکر. | ۱ |
שררך אגן הסהר אל יחסר המזג בטנך ערמת חטים סוגה בשושנים | 2 |
ناف تو مثل کاسه مدور است که شراب ممزوج در آن کم نباشد. بر تو توده گندم است که سوسنها آن را احاطه کرده باشد. | ۲ |
שני שדיך כשני עפרים תאמי צביה | 3 |
دو پستان تومثل دو بچه توام غزال است. | ۳ |
צוארך כמגדל השן עיניך ברכות בחשבון על שער בת רבים--אפך כמגדל הלבנון צופה פני דמשק | 4 |
گردن تو مثل برج عاج و چشمانت مثل برکه های حشبون نزددروازه بیت ربیم. بینی تو مثل برج لبنان است که بسوی دمشق مشرف میباشد. | ۴ |
ראשך עליך ככרמל ודלת ראשך כארגמן מלך אסור ברהטים | 5 |
سرت بر تو مثل کرمل و موی سرت مانند ارغوان است. و پادشاه در طره هایش اسیر میباشد. | ۵ |
מה יפית ומה נעמת--אהבה בתענוגים | 6 |
ای محبوبه، چه بسیار زیبا و چه بسیار شیرین بهسبب لذتهاهستی. | ۶ |
זאת קומתך דמתה לתמר ושדיך לאשכלות | 7 |
این قامت تو مانند درخت خرما وپستانهایت مثل خوشه های انگور میباشد. | ۷ |
אמרתי אעלה בתמר אחזה בסנסניו ויהיו נא שדיך כאשכלות הגפן וריח אפך כתפוחים | 8 |
گفتم که به درخت خرما برآمده، شاخه هایش راخواهم گرفت. و پستانهایت مثل خوشه های انگور و بوی نفس تو مثل سیبها باشد. | ۸ |
וחכך כיין הטוב הולך לדודי למישרים דובב שפתי ישנים | 9 |
و دهان تومانند شراب بهترین برای محبوبم که به ملایمت فرو رود و لبهای خفتگان را متکلم سازد. | ۹ |
אני לדודי ועלי תשוקתו | 10 |
من از آن محبوب خود هستم و اشتیاق وی بر من است. | ۱۰ |
לכה דודי נצא השדה נלינה בכפרים | 11 |
بیاای محبوب من به صحرا بیرون برویم، و در دهات ساکن شویم. | ۱۱ |
נשכימה לכרמים--נראה אם פרחה הגפן פתח הסמדר הנצו הרמונים שם אתן את דדי לך | 12 |
و صبح زود به تاکستانها برویم و ببینیم که آیا انگور گل کرده وگلهایش گشوده و انارها گل داده باشد. در آنجامحبت خود را به تو خواهم داد. | ۱۲ |
הדודאים נתנו ריח ועל פתחינו כל מגדים--חדשים גם ישנים דודי צפנתי לך | 13 |
مهر گیاههابوی خود را میدهد و نزد درهای ما هر قسم میوه نفیس تازه و کهنه هست که آنها را برای توای محبوب من جمع کردهام. | ۱۳ |