< غزل غزلها 3 >
شبانگاه در بستر خود او را که جانم دوست می دارد طلبیدم. او را جستجو کردم امانیافتم. | ۱ 1 |
夜間我在床上,尋覓我心愛的;我尋覓,卻沒有找著。
گفتم الان برخاسته، در کوچهها و شوارع شهر گشته، او را که جانم دوست میدارد خواهم طلبید. او را جستجو کردم اما نیافتم. | ۲ 2 |
我遂起來,環城巡行.在市街上,在廣場,尋覓我心愛的;我尋覓,卻沒有找著。
کشیکچیانی که در شهر گردش میکنند مرایافتند. گفتم که «آیا محبوب جان مرا دیدهاید؟» | ۳ 3 |
城裏巡夜的衛兵,遇見了我,我便問道:「你們看見我心愛的嗎﹖」
از ایشان چندان پیش نرفته بودم که او را که جانم دوست میدارد یافتم. و او را گرفته، رها نکردم تابه خانه مادر خود و به حجره والده خویش درآوردم. | ۴ 4 |
我剛離開他們,就找到了我人愛的;我拉住他不放,領他到我母親家中,到懷孕我者的內室。◆新郎:
ای دختران اورشلیم، شما را به غزالها وآهوهای صحرا قسم میدهم که محبوب مرا تاخودش نخواهد بیدار مکنید و برمینگیزانید. | ۵ 5 |
耶路撒冷女郎! 我指著田野間的羚羊或牝鹿,懇求你們,不要驚醒,不要喚醒的的愛,讓她自便吧![第三幕:愛情的成熟]◆耶京女郎:
این کیست که مثل ستونهای دود از بیابان برمی آید وبه مر و بخور و به همه عطریات تاجران معطراست؟ | ۶ 6 |
那從曠野上來,狀如煙柱,發放沒藥、乳香以及各種舶來香料香氣的,是什麼﹖
اینک تخت روان سلیمان است که شصت جبار از جباران اسرائیل به اطراف آن میباشند. | ۷ 7 |
撒羅滿的御轎,有六十勇士環繞,全是以色列的精旅,
همگی ایشان شمشیر گرفته و جنگ آزموده هستند. شمشیر هر یک بهسبب خوف شب بر رانش بسته است. | ۸ 8 |
個個手持利刃,善於戰鬥,腰間各配刀劍,以防夜襲。
سلیمان پادشاه تخت روانی برای خویشتن از چوب لبنان ساخت. | ۹ 9 |
撒羅滿王用黎巴嫩香柏製造了一個寶座,
ستونهایش را از نقره و سقفش را از طلا وکرسیاش را از ارغوان ساخت، و وسطش به محبت دختران اورشلیم معرق بود. | ۱۰ 10 |
銀柱金頂,紫錦墊褥,中間繡花,是耶路撒冷女子愛情的結晶。
ای دختران صهیون، بیرون آیید و سلیمان پادشاه راببینید، با تاجی که مادرش در روز عروسی وی ودر روز شادی دلش آن را بر سر وی نهاد. | ۱۱ 11 |
熙雍女郎! 出來觀看撒羅滿王,他頭帶王冠,是他母親在他新婚歡樂之日,給他帶上的。