برای سالار مغنیان، مزمور داود بنده خداوند که کلام این سرود را به خداوند گفت، در روزی که خداوند او را از دست همه دشمنانش و از دست شاول رهایی داد. پس گفت: ای خداوند! ای قوت من! تو را محبت می نمایم. | ۱ 1 |
أُحِبُّكَ يَارَبُّ، يَا قُوَّتِي. | ١ |
خداوند صخره من است وملجا و نجاتدهنده من. خدایم صخره من است که در او پناه میبرم. سپر من و شاخ نجاتم و قلعه بلند من. | ۲ 2 |
الرَّبُّ صَخْرَتِي وَحِصْنِي وَمُنْقِذِي. إِلَهِي صَخْرَتِي بِهِ أَحْتَمِي. تُرْسِي وَرُكْنُ خَلاَصِي، وَقَلْعَتِي الْحَصِينَةُ. | ٢ |
خداوند را که سزاوار کل حمد است، خواهم خواند. پس، از دشمنانم رهایی خواهم یافت. | ۳ 3 |
أَدْعُو الرَّبَّ الْجَدِيرَ بِكُلِّ حَمْدٍ فَيُخَلِّصُنِي مِنْ أَعْدَائِي. | ٣ |
رسنهای موت مرا احاطه کرده، و سیلابهای شرارت مرا ترسانیده بود. | ۴ 4 |
قَدْ أَحْدَقَتْ بِي حِبَالُ الْمَوْتِ، وَأَفْزَعَتْنِي سُيُولُ الْهَلاَكِ. | ٤ |
رسنهای گور دور مراگرفته بود و دامهای موت پیش روی من درآمده. (Sheol h7585) | ۵ 5 |
أَحَاطَتْ بِي حِبَالُ الْهَاوِيَةِ، وَأَطْبَقَتْ عَلَيَّ فِخَاخُ الْمَوْتِ. (Sheol h7585) | ٥ |
در تنگی خود خداوند را خواندم و نزد خدای خویش استغاثه نمودم. او آواز مرا از هیکل خودشنید و استغاثه من به حضورش به گوش وی رسید. | ۶ 6 |
فِي ضِيقِي دَعَوْتُ الرَّبَّ وَصَرَخْتُ إِلَى إِلَهِي، فَسَمِعَ صَوْتِي مِنْ هَيْكَلِهِ، وَصَعِدَ صُرَاخِي أَمَامَهُ، بَلْ دَخَلَ أُذُنَيْهِ. | ٦ |
زمین متزلزل و مرتعش شده، اساس کوههابلرزید و متزلزل گردید چونکه خشم او افروخته شد. | ۷ 7 |
عِنْدَئِذٍ ارْتَجَّتِ الأَرْضُ وَتَزَلْزَلَتْ. ارْتَجَفَتْ أَسَاسَاتُ الْجِبَالِ وَاهْتَزَّتْ، لأَنَّ الرَّبَّ غَضِبَ. | ٧ |
دخان از بینی او برآمد و نار از دهانش ملتهب گشت و آتشها از آن افروخته گردید. | ۸ 8 |
نَفَثَ أَنْفُهُ دُخَاناً، وَانْقَذَفَتْ نَارٌ آكِلَةٌ مِنْ فَمِهِ، وَكَأَنَّهَا جَمْرٌ مُلْتَهِبٌ. | ٨ |
آسمان را خم کرده، نزول فرمود و زیر پای وی تاریکی غلیظ میبود. | ۹ 9 |
طَأْطَأَ السَّمَاوَاتِ وَنَزَلَ، فَكَانَتِ الْغُيُومُ الْمُتَجَهِّمَةُ تَحْتَ قَدَمَيْهِ. | ٩ |
برکروبی سوار شده، پرواز نمود و بر بالهای باد طیران کرد. | ۱۰ 10 |
امْتَطَى مَرْكَبَةً مِنْ مَلاَئِكَةِ الْكَرُوبِيمِ، وَطَارَ مُسْرِعاً عَلَى أَجْنِحَةِ الرِّيْاحِ. | ١٠ |
تاریکی را پرده خود و خیمهای گرداگرد خویش بساخت، تاریکی آبها و ابرهای متراکم را. | ۱۱ 11 |
جَعَلَ الظُّلْمَةَ سِتَاراً لَهُ، وَصَارَ ضَبَابُ الْمِيَاهِ وَسُحُبُ الْسَّمَاءِ الدَّاكِنَةُ مِظَلَّتَهُ الْمُحِيطَةَ بِهِ. | ١١ |
از تابش پیش روی وی ابرهایش میشتافتند، تگرگ و آتشهای افروخته. | ۱۲ 12 |
مِنْ بَهَاءِ طَلْعَتِهِ عَبَرَتِ السُّحُبُ أَمَامَهُ. حَدَثَتْ عَاصِفَةُ بَرَدٍ وَبَرْقٍ كَالْجَمْرِ الْمُلْتَهِبِ. | ١٢ |
و خداوند از آسمان رعد کرده، حضرت اعلی آواز خود را بداد، تگرگ و آتشهای افروخته را. | ۱۳ 13 |
أَرْعَدَ الرَّبُّ فِي السَّمَاوَاتِ، أَطْلَقَ الْعَلِيُّ صَوْتَهُ فَانْهَمَرَ بَرَدٌ، وَانْدَلَعَتْ نَارُ! | ١٣ |
پس تیرهای خود را فرستاده، ایشان را پراکنده ساخت، و برقها بینداخت وایشان را پریشان نمود. | ۱۴ 14 |
أَطْلَقَ سِهَامَهُ فَبَدَّدَ أَعْدَائِي، وَأَرْسَلَ بُرُوقَهُ فَأَزْعَجَهُمْ. | ١٤ |
آنگاه عمق های آب ظاهر شد و اساس ربع مسکون مکشوف گردید، از تنبیه توای خداوند، از نفخه باد بینی تو! | ۱۵ 15 |
ظَهَرَتْ مَجَارِي الْمِيَاهِ الْعَمِيقَةِ، وَانْكَشَفَتْ أُسُسُ الْمَسْكُونَةِ مِنْ زَجْرِكَ يَارَبُّ، وَمِنْ أَنْفِكَ اللاَّفِحَةِ. | ١٥ |
پس، از اعلی فرستاده، مرا برگرفت و ازآبهای بسیار بیرون کشید. | ۱۶ 16 |
مَدَّ الرَّبُّ يَدَهُ مِنَ الْعُلَى وَأَمْسَكَنِي، وَانْتَشَلَنِي مِنَ السُّيُولِ الْغَامِرَةِ. | ١٦ |
و مرا از دشمنان زورآورم رهایی داد و از خصمانم، زیرا که از من تواناتر بودند. | ۱۷ 17 |
أَنْقَذَنِي مِنْ عَدُوِّي الْقَويِّ، وَمِنَ مُبْغِضِيَّ، لأَنَّهُمْ كَانُوا أَقْوَى مِنِّي. | ١٧ |
در روز بلای من پیش رویم درآمدند، لیکن خداوند تکیه گاه من بود. | ۱۸ 18 |
تَصَدَّوْا لِي فِي يَوْمِ بَليَّتِي، فَكَانَ الرَّبُّ سَنَدِي، | ١٨ |
و مرابجای وسیع بیرون آورد؛ مرا نجات داد زیرا که درمن رغبت میداشت. | ۱۹ 19 |
وَا قْتَادَنِي إِلَى مَكَانٍ رَحِيبٍ. أَنْقَذَنِي لأَنَّهُ سُرَّ بِي. | ١٩ |
خداوند موافق عدالتم مرا جزا داد و به حسب طهارت دستم مرا مکافات رسانید. | ۲۰ 20 |
يُكَافِئُنِي الرَّبُّ بِمُقْتَضَى بِرِّي وَيُعَوِّضُنِي حَسَبَ طَهَارَةِ يَدَيَّ، | ٢٠ |
زیراکه راههای خداوند را نگاه داشته، و به خدای خویش عصیان نورزیدهام، | ۲۱ 21 |
لأَنِّي سَلَكْتُ دَائِماً فِي طُرُقِ الرَّبِّ وَلَمْ أَعْصَ إِلَهِي. | ٢١ |
و جمیع احکام اوپیش روی من بوده است و فرائض او را از خوددور نکردهام، | ۲۲ 22 |
جَعَلْتُ أَحْكَامَهُ دَائِماً نُصْبَ عَيْنَيَّ، وَلَمْ أَحِدْ عَنْ فَرَائِضِهِ. | ٢٢ |
و نزد او بیعیب بودهام وخویشتن را از گناه خود نگاه داشتهام. | ۲۳ 23 |
وَأَكُونُ مَعَهُ كَامِلاً وَأَصُونُ نَفْسِي مِنْ إِثْمِي. | ٢٣ |
پس خداوند مرا موافق عدالتم پاداش داده است و به حسب طهارت دستم در نظر وی. | ۲۴ 24 |
فَيُكَافِئُنِي الرَّبُّ وَفْقاً لِبِرِّي، بِحَسَبِ طَهَارَةِ يَدَيَّ أَمَامَ عَيْنَيْهِ. | ٢٤ |
خویشتن رابا رحیم، رحیم مینمایی، و با مرد کامل، خود راکامل مینمایی. | ۲۵ 25 |
مَعَ الرَّحِيمِ تَكُونُ رَحِيماً، وَمَعَ الْكَامِلِ تَكُونُ كَامِلاً، | ٢٥ |
خویشتن را با طاهر، طاهرمی نمایی و با مکار، به مکر رفتار میکنی. | ۲۶ 26 |
وَمَعَ الطَّاهِرِ تَكُونُ طَاهِراً، وَمَعَ الْمُعْوَجِّ تَكُونُ مُعْوَجّاً. | ٢٦ |
زیراقوم مظلوم را خواهی رهانید و چشمان متکبران را به زیر خواهی انداخت. | ۲۷ 27 |
لأَنَّكَ أَنْتَ تُخَلِّصُ الشَّعْبَ الْمُتَضَايِقَ، أَمَّا الْمُتَرَفِّعُونَ فَتَخْفِضُ عُيُونَهُمْ. | ٢٧ |
زیرا که تو چراغ مراخواهی افروخت؛ یهوه خدایم تاریکی مرا روشن خواهد گردانید. | ۲۸ 28 |
لأَنَّكَ أَيُّهَا الرَّبُّ إِلَهِي تَضِيءُ مِصْبَاحِي، وَتُحَوِّلُ ظَلاَمِي نُوراً | ٢٨ |
زیرا به مدد تو بر فوجها حمله میبرم و به خدای خود از حصارها برمی جهم. | ۲۹ 29 |
لأَنِّي بِكَ اقْتَحَمْتُ جَيْشاً، وَبِمَعُونَةِ إِلَهِي اخْتَرَقْتُ أَسْوَاراً. | ٢٩ |
و اما خدا طریق او کامل است و کلام خداوندمصفی. او برای همه متوکلان خود سپر است، | ۳۰ 30 |
مَا أَكْمَلَ طَرِيقَ الرَّبِّ! إِنَّ كَلِمَتَهُ نَقِيَّةٌ، وَهُوَ تُرْسٌ يَحْمِي جَمِيعَ الْمُلْتَجِئِينَ إِلَيْهِ. | ٣٠ |
زیرا کیست خدا غیر از یهوه؟ و کیست صخرهای غیر از خدای ما؟ | ۳۱ 31 |
فَمَنْ هُوَ إِلْهٌ غَيْرُ الرَّبِّ؟ وَمَنْ هُوَ صَخْرَةٌ سِوَى إِلَهِنَا؟ | ٣١ |
خدایی که کمر مرابه قوت بسته و راههای مرا کامل گردانیده است. | ۳۲ 32 |
يَشُدُّنِي اللهُ بِحِزامٍ مِنَ الْقُوَّةِ، وَيَجْعَلُ طَرِيقِي كَامِلاً، | ٣٢ |
پایهای مرا مثل آهو ساخته و مرا به مقامهای اعلای من برپا داشته است. | ۳۳ 33 |
يُثَبِّتُ قَدَمَيَّ كَأَقْدَامِ الإيَّلِ وَيُصْعِدُنِي عَلَى مُرْتَفَعَاتِي الْوَعِرَةِ. | ٣٣ |
دستهای مرا برای جنگ تعلیم داده است، که کمان برنجین به بازوی من خم شد. | ۳۴ 34 |
يُدَرِّبُ يَدَيَّ عَلَى فَنِّ الْحَرْبِ، فَتَشُدُّ ذِرَاعَايَ قَوْساً مِنْ نُحَاسٍ. | ٣٤ |
سپر نجات خود را به من دادهای. دست راستت عمود من شده و مهربانی تو مرابزرگ ساخته است. | ۳۵ 35 |
تَجْعَلُ أَيْضاً خَلاَصَكَ تُرْساً لِي، فَتُعَضِّدُنِي بِيَمِينِكَ، وَيُعَظِّمُنِي لُطْفُكَ. | ٣٥ |
قدمهایم را زیرم وسعت دادی که پایهای من نلغزید. | ۳۶ 36 |
وَسَّعْتَ طَرِيقِي تَحْتَ قَدَمَيَّ، فَلَمْ تَتَقَلْقَلْ عَقِبَايَ. | ٣٦ |
دشمنان خود راتعاقب نموده، بدیشان خواهم رسید و تا تلف نشوند بر نخواهم گشت. | ۳۷ 37 |
أُطَارِدُ أَعْدَائِي فَأُدْرِكُهُمْ، وَلاَ أَرْجِعُ حَتَّى أُبِيدَهُمْ. | ٣٧ |
ایشان را فرو خواهم کوفت که نتوانند برخاست و زیر پاهای من خواهند افتاد. | ۳۸ 38 |
أَسْحَقُهُمْ فَلاَ يَسْتَطِيعُونَ النُّهُوضَ. يَسْقُطُونَ تَحْتَ قَدَمَيَّ. | ٣٨ |
زیرا کمر مرا برای جنگ به قوت بستهای و مخالفانم را زیر پایم انداختهای. | ۳۹ 39 |
تُمَنْطِقُنِي بِحِزَامٍ مِنَ الْقُوَّةِ تَأَهُّباً لِلْقِتَالِ. تُخْضِعُ لِسُلْطَانِي الْمُتَمَرِّدِينَ عَلَيَّ. | ٣٩ |
گردنهای دشمنانم را به من تسلیم کردهای تاخصمان خود را نابود بسازم. | ۴۰ 40 |
يُوَلُّونَ الأَدْبَارَ هَرَباً أَمَامِي. وَأُفْنِي الَّذِينَ يُبْغِضُونَنِي. | ٤٠ |
فریاد برآوردنداما رهانندهای نبود نزد خداوند، ولی ایشان رااجابت نکرد. | ۴۱ 41 |
يَسْتَغِيثُونَ وَلاَ مُخَلِّصَ. يُنَادُونَ الرَّبَّ فَلاَ يَسْتَجِيبُ لَهُمْ. | ٤١ |
ایشان را چون غبار پیش بادساییدهام؛ مثل گل کوچهها ایشان را دور ریختهام. | ۴۲ 42 |
فَأَسْحَقُهُمْ كَالْغُبَارِ فِي مَهَبِّ الرِّيحِ، وَأَطْرَحُهُمْ مِثْلَ الطِّينِ فِي الشَّوَارِعِ. | ٤٢ |
مرا از منازعه قوم رهانیده، سر امت هاساختهای. قومی را که نشناخته بودم، مرا خدمت مینمایند. | ۴۳ 43 |
تُنْقِذُنِي مِنْ ثَوْرَاتِ الشَّعْبِ، وَتَجْعَلُنِي سَيِّداً لِلأُمَمِ، حَتَّى صَارَ شَعْبٌ لَمْ أَكُنْ أَعْرِفُهُ عَبْداً يَخْدِمُنِي. | ٤٣ |
به مجرد شنیدن مرا اطاعت خواهند کرد؛ فرزندان غربا نزد من تذلل خواهندنمود. | ۴۴ 44 |
فَمَا إِنْ يَسْمَعُوا أَمْرِي حَتَّى يُلَبُّوهُ. الْغُرَبَاءُ يَتَذَلَّلُونَ لِي | ٤٤ |
فرزندان غربا پژمرده میشوند و درقلعه های خود خواهند لرزید. | ۴۵ 45 |
الْغُرَبَاءُ يَخُورُونَ، يَخْرُجُونَ مِنْ حُصُونِهِمْ مُرْتَعِدِينَ. | ٤٥ |
خداوند زنده است و صخره من متبارک باد، و خدای نجات من متعال! | ۴۶ 46 |
حَيٌّ هُوَ الرَّبُّ، وَمُبَارَكٌ صَخْرَتِي، وَمُتَعَالٍ إِلَهُ خَلاَصِي، | ٤٦ |
خدایی که برای من انتقام میگیرد وقومها را زیر من مغلوب میسازد. | ۴۷ 47 |
الإِلَهُ الْمُنْتَقِمُ لِي، يُخْضِعُ الشُّعُوبَ لِسُلْطَانِي، | ٤٧ |
مرا ازدشمنانم رهانیده، برخصمانم بلند کردهای و ازمرد ظالم مرا خلاصی دادهای! | ۴۸ 48 |
مُنْقِذِي مِنْ أَعْدَائِي، رَافِعِي عَلَى الْمُتَمَرِّدِينَ عَلَيَّ، وَمِنَ الرَّجُلِ الطَّاغِي تُخَلِّصُنِي. | ٤٨ |
لهذاای خداوند تو را در میان امتها حمد خواهم گفت وبه نام تو سرود خواهم خواند. | ۴۹ 49 |
لِهَذَا أَعْتَرِفُ لَكَ بَيْنَ الأُمَمِ وَأُرَتِّلُ لاِسْمِكَ. | ٤٩ |
که نجات عظیمی به پادشاه خود داده و به مسیح خویش رحمت نموده است. یعنی به داود و ذریت او تاابدالاباد. | ۵۰ 50 |
يَامَانِحَ الْخَلاَصِ الْعَظِيمِ لِمَلِكِهِ، وَصَانِعَ الرَّحْمَةِ لِمَسِيحِهِ، لِدَاوُدَ وَنَسْلِهِ إِلَى الأَبَدِ. | ٥٠ |