هر زن حکیم خانه خود را بنا میکند، اما زن جاهل آن را با دست خود خراب مینماید. | ۱ 1 |
חַכְמ֣וֹת נָ֭שִׁים בָּנְתָ֣ה בֵיתָ֑הּ וְ֝אִוֶּ֗לֶת בְּיָדֶ֥יהָ תֶהֶרְסֶֽנּוּ׃ |
کسیکه به راستی خود سلوک مینماید ازخداوند میترسد، اما کسیکه در طریق خودکج رفتار است او را تحقیر مینماید. | ۲ 2 |
הוֹלֵ֣ךְ בְּ֭יָשְׁרוֹ יְרֵ֣א יְהוָ֑ה וּנְל֖וֹז דְּרָכָ֣יו בּוֹזֵֽהוּ׃ |
در دهان احمق چوب تکبر است، اما لبهای حکیمان ایشان را محافظت خواهد نمود. | ۳ 3 |
בְּֽפִי־אֱ֭וִיל חֹ֣טֶר גַּאֲוָ֑ה וְשִׂפְתֵ֥י חֲ֝כָמִ֗ים תִּשְׁמוּרֵֽם׃ |
جایی که گاو نیست، آخور پاک است، اما ازقوت گاو، محصول زیاد میشود. | ۴ 4 |
בְּאֵ֣ין אֲ֭לָפִים אֵב֣וּס בָּ֑ר וְרָב־תְּ֝בוּא֗וֹת בְּכֹ֣חַ שֽׁוֹר׃ |
شاهد امین دروغ نمی گوید، اما شاهد دروغ به کذب تنطق میکند. | ۵ 5 |
עֵ֣ד אֱ֭מוּנִים לֹ֣א יְכַזֵּ֑ב וְיָפִ֥יחַ כְּ֝זָבִ֗ים עֵ֣ד שָֽׁקֶר׃ |
استهزاکننده حکمت را میطلبد و نمی یابد. اما به جهت مرد فهیم علم آسان است. | ۶ 6 |
בִּקֶּשׁ־לֵ֣ץ חָכְמָ֣ה וָאָ֑יִן וְדַ֖עַת לְנָב֣וֹן נָקָֽל׃ |
از حضور مرد احمق دور شو، زیرا لبهای معرفت را در او نخواهی یافت. | ۷ 7 |
לֵ֣ךְ מִ֭נֶּגֶד לְאִ֣ישׁ כְּסִ֑יל וּבַל־יָ֝דַ֗עְתָּ שִׂפְתֵי־דָֽעַת׃ |
حکمت مرد زیرک این است که راه خود رادرک نماید، اما حماقت احمقان فریب است. | ۸ 8 |
חָכְמַ֣ת עָ֭רוּם הָבִ֣ין דַּרְכּ֑וֹ וְאִוֶּ֖לֶת כְּסִילִ֣ים מִרְמָֽה׃ |
احمقان به گناه استهزا میکنند، اما در میان راستان رضامندی است. | ۹ 9 |
אֱ֭וִלִים יָלִ֣יץ אָשָׁ֑ם וּבֵ֖ין יְשָׁרִ֣ים רָצֽוֹן׃ |
دل شخص تلخی خویشتن را میداند، وغریب در خوشی آن مشارکت ندارد. | ۱۰ 10 |
לֵ֗ב י֭וֹדֵעַ מָרַּ֣ת נַפְשׁ֑וֹ וּ֝בְשִׂמְחָת֗וֹ לֹא־יִתְעָ֥רַב זָֽר׃ |
خانه شریران منهدم خواهد شد، اما خیمه راستان شکوفه خواهد آورد. | ۱۱ 11 |
בֵּ֣ית רְ֭שָׁעִים יִשָּׁמֵ֑ד וְאֹ֖הֶל יְשָׁרִ֣ים יַפְרִֽיחַ׃ |
راهی هست که به نظر آدمی مستقیم مینماید، اما عاقبت آن، طرق موت است. | ۱۲ 12 |
יֵ֤שׁ דֶּ֣רֶךְ יָ֭שָׁר לִפְנֵי־אִ֑ישׁ וְ֝אַחֲרִיתָ֗הּ דַּרְכֵי־מָֽוֶת ׃ |
هم در لهو و لعب دل غمگین میباشد، وعاقبت این خوشی حزن است. | ۱۳ 13 |
גַּם־בִּשְׂח֥וֹק יִכְאַב־לֵ֑ב וְאַחֲרִיתָ֖הּ שִׂמְחָ֣ה תוּגָֽה׃ |
کسیکه در دل مرتد است از راههای خودسیر میشود، و مرد صالح به خود سیر است. | ۱۴ 14 |
מִדְּרָכָ֣יו יִ֭שְׂבַּע ס֣וּג לֵ֑ב וּ֝מֵעָלָ֗יו אִ֣ישׁ טֽוֹב׃ |
مرد جاهل هر سخن را باور میکند، اما مردزیرک در رفتار خود تامل مینماید. | ۱۵ 15 |
פֶּ֭תִי יַאֲמִ֣ין לְכָל־דָּבָ֑ר וְ֝עָר֗וּם יָבִ֥ין לַאֲשֻׁרֽוֹ׃ |
مرد حکیم میترسد و از بدی اجتناب مینماید، اما احمق از غرور خود ایمن میباشد. | ۱۶ 16 |
חָכָ֣ם יָ֭רֵא וְסָ֣ר מֵרָ֑ע וּ֝כְסִ֗יל מִתְעַבֵּ֥ר וּבוֹטֵֽחַ׃ |
مرد کج خلق، احمقانه رفتار مینماید، و(مردم ) از صاحب سوظن نفرت دارند. | ۱۷ 17 |
קְֽצַר־אַ֭פַּיִם יַעֲשֶׂ֣ה אִוֶּ֑לֶת וְאִ֥ישׁ מְ֝זִמּ֗וֹת יִשָּׂנֵֽא׃ |
نصیب جاهلان حماقت است، اما معرفت، تاج زیرکان خواهد بود. | ۱۸ 18 |
נָחֲל֣וּ פְתָאיִ֣ם אִוֶּ֑לֶת וַֽ֝עֲרוּמִ֗ים יַכְתִּ֥רוּ דָֽעַת׃ |
بدکاران در حضور نیکان خم میشوند، وشریران نزد دروازه های عادلان میایستند. | ۱۹ 19 |
שַׁח֣וּ רָ֭עִים לִפְנֵ֣י טוֹבִ֑ים וּ֝רְשָׁעִ֗ים עַֽל־שַׁעֲרֵ֥י צַדִּֽיק׃ |
همسایه فقیر نیز از او نفرت دارد، امادوستان شخص دولتمند بسیارند. | ۲۰ 20 |
גַּם־לְ֭רֵעֵהוּ יִשָּׂ֣נֵא רָ֑שׁ וְאֹהֲבֵ֖י עָשִׁ֣יר רַבִּֽים׃ |
هرکه همسایه خود را حقیر شمارد گناه میورزد، اما خوشابحال کسیکه بر فقیران ترحم نماید. | ۲۱ 21 |
בָּז־לְרֵעֵ֥הוּ חוֹטֵ֑א וּמְחוֹנֵ֖ן עניים אַשְׁרָֽיו׃ |
آیا صاحبان تدبیر فاسد گمراه نمی شوند، اما برای کسانی که تدبیر نیکو مینمایند، رحمت و راستی خواهد بود. | ۲۲ 22 |
הֲֽלוֹא־יִ֭תְעוּ חֹ֣רְשֵׁי רָ֑ע וְחֶ֥סֶד וֶ֝אֱמֶ֗ת חֹ֣רְשֵׁי טֽוֹב׃ |
از هر مشقتی منفعت است، اما کلام لبها به فقر محض میانجامد. | ۲۳ 23 |
בְּכָל־עֶ֭צֶב יִהְיֶ֣ה מוֹתָ֑ר וּדְבַר־שְׂ֝פָתַ֗יִם אַךְ־לְמַחְסֽוֹר׃ |
تاج حکیمان دولت ایشان است، اماحماقت احمقان حماقت محض است. | ۲۴ 24 |
עֲטֶ֣רֶת חֲכָמִ֣ים עָשְׁרָ֑ם אִוֶּ֖לֶת כְּסִילִ֣ים אִוֶּֽלֶת׃ |
شاهد امین جانها را نجات میبخشد، اما هرکه به دروغ تنطق میکند فریب محض است. | ۲۵ 25 |
מַצִּ֣יל נְ֭פָשׁוֹת עֵ֣ד אֱמֶ֑ת וְיָפִ֖חַ כְּזָבִ֣ים מִרְמָֽה׃ |
در ترس خداوند اعتماد قوی است، وفرزندان او را ملجا خواهد بود. | ۲۶ 26 |
בְּיִרְאַ֣ת יְ֭הוָה מִבְטַח־עֹ֑ז וּ֝לְבָנָ֗יו יִהְיֶ֥ה מַחְסֶֽה׃ |
ترس خداوند چشمه حیاتاست، تا ازدامهای موت اجتناب نمایند. | ۲۷ 27 |
יִרְאַ֣ת יְ֭הוָה מְק֣וֹר חַיִּ֑ים לָ֝ס֗וּר מִמֹּ֥קְשֵׁי מָֽוֶת׃ |
جلال پادشاه از کثرت مخلوق است، وشکستگی سلطان از کمی مردم است. | ۲۸ 28 |
בְּרָב־עָ֥ם הַדְרַת־מֶ֑לֶךְ וּבְאֶ֥פֶס לְ֝אֹ֗ם מְחִתַּ֥ת רָזֽוֹן׃ |
کسیکه دیرغضب باشد کثیرالفهم است، وکج خلق حماقت را به نصیب خود میبرد. | ۲۹ 29 |
אֶ֣רֶךְ אַ֭פַּיִם רַב־תְּבוּנָ֑ה וּקְצַר־ר֝֗וּחַ מֵרִ֥ים אִוֶּֽלֶת׃ |
دل آرام حیات بدن است، اما حسدپوسیدگی استخوانها است. | ۳۰ 30 |
חַיֵּ֣י בְ֭שָׂרִים לֵ֣ב מַרְפֵּ֑א וּרְקַ֖ב עֲצָמ֣וֹת קִנְאָֽה׃ |
هرکه بر فقیر ظلم کند آفریننده خود راحقیر میشمارد، و هرکه بر مسکین ترحم کند اورا تمجید مینماید. | ۳۱ 31 |
עֹ֣שֵֽׁק־דָּ֭ל חֵרֵ֣ף עֹשֵׂ֑הוּ וּ֝מְכַבְּד֗וֹ חֹנֵ֥ן אֶבְיֽוֹן׃ |
شریر از شرارت خود به زیر افکنده میشود، اما مرد عادل چون بمیرد اعتماد دارد. | ۳۲ 32 |
בְּֽ֭רָעָתוֹ יִדָּחֶ֣ה רָשָׁ֑ע וְחֹסֶ֖ה בְמוֹת֣וֹ צַדִּֽיק׃ |
حکمت در دل مرد فهیم ساکن میشود، امادر اندرون جاهلان آشکار میگردد. | ۳۳ 33 |
בְּלֵ֣ב נָ֭בוֹן תָּנ֣וּחַ חָכְמָ֑ה וּבְקֶ֥רֶב כְּ֝סִילִ֗ים תִּוָּדֵֽעַ׃ |
عدالت قوم را رفیع میگرداند، اما گناه برای قوم، عار است. | ۳۴ 34 |
צְדָקָ֥ה תְרֽוֹמֵֽם־גּ֑וֹי וְחֶ֖סֶד לְאֻמִּ֣ים חַטָּֽאת׃ |
رضامندی پادشاه بر خادم عاقل است، اماغضب او بر پست فطرتان. | ۳۵ 35 |
רְֽצוֹן־מֶ֭לֶךְ לְעֶ֣בֶד מַשְׂכִּ֑יל וְ֝עֶבְרָת֗וֹ תִּהְיֶ֥ה מֵבִֽישׁ׃ |