تثنیه 28
| «و اگر آواز یهوه خدای خود را به دقت بشنوی تا هوشیار شده، تمامی اوامر اورا که من امروز به تو امر می‌فرمایم بجا آوری، آنگاه یهوه خدایت تو را بر جمیع امتهای جهان بلند خواهد گردانید. | ۱ 1 |
and to be if to hear: obey to hear: obey in/on/with voice LORD God your to/for to keep: careful to/for to make: do [obj] all commandment his which I to command you [the] day and to give: put you LORD God your high upon all nation [the] land: country/planet
| و تمامی این برکتها به توخواهد رسید و تو را خواهد دریافت، اگر آوازیهوه خدای خود را بشنوی. | ۲ 2 |
and to come (in): come upon you all [the] blessing [the] these and to overtake you for to hear: obey in/on/with voice LORD God your
| در شهر، مبارک ودر صحرا، مبارک خواهی بود. | ۳ 3 |
to bless you(m. s.) in/on/with city and to bless you(m. s.) in/on/with land: country
| میوه بطن تو ومیوه زمین تو و میوه بهایمت و بچه های گاو وبره های گله تو مبارک خواهند بود. | ۴ 4 |
to bless fruit belly: womb your and fruit land: soil your and fruit animal your offspring cattle your and young flock your
| سبد و ظرف خمیر تو مبارک خواهد بود. | ۵ 5 |
to bless basket your and kneading your
| وقت درآمدنت مبارک، و وقت بیرون رفتنت مبارک خواهی بود. | ۶ 6 |
to bless you(m. s.) in/on/with to come (in): come you and to bless you(m. s.) in/on/with to come out: come you
| «و خداوند دشمنانت را که با تو مقاومت نمایند، از حضور تو منهزم خواهد ساخت، ازیک راه بر تو خواهند آمد، و از هفت راه پیش توخواهند گریخت. | ۷ 7 |
to give: give LORD [obj] enemy your [the] to arise: attack upon you to strike to/for face: before your in/on/with way: road one to come out: come to(wards) you and in/on/with seven way: road to flee to/for face: before your
| خداوند در انبارهای تو و به هر‌چه دست خود را به آن دراز می‌کنی بر توبرکت خواهد فرمود، و تو را در زمینی که یهوه خدایت به تو می‌دهد، مبارک خواهد ساخت. | ۸ 8 |
to command LORD with you [obj] [the] blessing in/on/with storehouse your and in/on/with all sending hand: undertake your and to bless you in/on/with land: country/planet which LORD God your to give: give to/for you
| واگر اوامر یهوه خدای خود را نگاهداری، و درطریقهای او سلوک نمایی، خداوند تو را برای خود قوم مقدس خواهد گردانید، چنانکه برای تو قسم خورده است. | ۹ 9 |
to arise: establish you LORD to/for him to/for people holy like/as as which to swear to/for you for to keep: obey [obj] commandment LORD God your and to go: walk in/on/with way: conduct his
| و جمیع امتهای زمین خواهند دید که نام خداوند بر تو خوانده شده است، و از تو خواهند ترسید. | ۱۰ 10 |
and to see: see all people [the] land: country/planet for name LORD to call: call by upon you and to fear from you
| و خداوندتو را در میوه بطنت و ثمره بهایمت ومحصول زمینت، در زمینی که خداوند برای پدرانت قسم خورد که به تو بدهد، به نیکویی خواهد افزود. | ۱۱ 11 |
and to remain you LORD to/for welfare in/on/with fruit belly: womb your and in/on/with fruit animal your and in/on/with fruit land: soil your upon [the] land: soil which to swear LORD to/for father your to/for to give: give to/for you
| و خداوند خزینه نیکوی خود، یعنی آسمان را برای تو خواهد گشود، تا باران زمین تو را در موسمش بباراند، و تو را درجمیع اعمال دستت مبارک سازد، و به امتهای بسیار قرض خواهی داد، و تو قرض نخواهی گرفت. | ۱۲ 12 |
to open LORD to/for you [obj] treasure his [the] pleasant [obj] [the] heaven to/for to give: give rain land: country/planet your in/on/with time his and to/for to bless [obj] all deed: work hand your and to borrow nation many and you(m. s.) not to borrow
| و خداوند تو را سر خواهد ساخت نه دم، و بلند خواهی بود فقط نه پست، اگر اوامریهوه خدای خود را که من امروز به تو امرمی فرمایم بشنوی، و آنها را نگاه داشته، بجاآوری. | ۱۳ 13 |
and to give: make you LORD to/for head and not to/for tail and to be except to/for above [to] and not to be to/for beneath for to hear: obey to(wards) commandment LORD God your which I to command you [the] day to/for to keep: careful and to/for to make: do
| و از همه سخنانی که من امروز به تو امرمی کنم به طرف راست یا چپ میل نکنی، تاخدایان غیر را پیروی نموده، آنها را عبادت کنی. | ۱۴ 14 |
and not to turn aside: turn aside from all [the] word which I to command [obj] you [the] day right and left to/for to go: follow after God another to/for to serve: minister them
| «و اما اگر آواز یهوه خدای خود را نشنوی تا هوشیار شده، همه اوامر و فرایض او را که من امروز به تو امر می‌فرمایم بجا آوری، آنگاه جمیع این لعنتها به تو خواهد رسید، و تو را خواهددریافت. | ۱۵ 15 |
and to be if not to hear: obey in/on/with voice LORD God your to/for to keep: careful to/for to make: do [obj] all commandment his and statute his which I to command you [the] day and to come (in): come upon you all [the] curse [the] these and to overtake you
| در شهر ملعون، و در صحرا ملعون خواهی بود. | ۱۶ 16 |
to curse you(m. s.) in/on/with city and to curse you(m. s.) in/on/with land: country
| سبد و ظرف خمیر تو ملعون خواهد بود. | ۱۷ 17 |
to curse basket your and kneading your
| میوه بطن تو و میوه زمین تو وبچه های گاو و بره های گله تو ملعون خواهد بود. | ۱۸ 18 |
to curse fruit belly: womb your and fruit land: soil your offspring cattle your and young flock your
| وقت درآمدنت ملعون، و وقت بیرون رفتنت ملعون خواهی بود. | ۱۹ 19 |
to curse you(m. s.) in/on/with to come (in): come you and to curse you(m. s.) in/on/with to come out: come you
| و به هر‌چه دست خود رابرای عمل نمودن دراز می‌کنی خداوند بر تولعنت و اضطراب و سرزنش خواهد فرستاد تا به زودی هلاک و نابود شوی، به‌سبب بدی کارهایت که به آنها مرا ترک کرده‌ای، | ۲۰ 20 |
to send: depart LORD in/on/with you [obj] [the] curse [obj] [the] tumult and [obj] [the] rebuke in/on/with all sending hand your which to make: do till to destroy you and till to perish you quickly from face: because evil deed your which to leave: forsake me
| خداوندوبا را بر تو ملصق خواهد ساخت، تا تو را اززمینی که برای تصرفش به آن داخل می‌شوی، هلاک سازد. | ۲۱ 21 |
to cleave LORD in/on/with you [obj] [the] pestilence till to end: destroy he [obj] you from upon [the] land: soil which you(m. s.) to come (in): come there [to] to/for to possess: take her
| و خداوند تو را با سل و تب والتهاب و حرارت و شمشیر و باد سموم و یرقان خواهد زد، و تو را تعاقب خواهند نمود تا هلاک شوی. | ۲۲ 22 |
to smite you LORD in/on/with illness and in/on/with fever and in/on/with inflammation and in/on/with heat and in/on/with sword and in/on/with blight and in/on/with mildew and to pursue you till to perish you
| و فلک تو که بالای سر تو است مس خواهد شد، و زمینی که زیر تو است آهن. | ۲۳ 23 |
and to be heaven your which upon head your bronze and [the] land: soil which underneath: under you iron
| وخداوند باران زمینت را گرد و غبار خواهدساخت، که از آسمان بر تو نازل شود تا هلاک شوی. | ۲۴ 24 |
to give: make LORD [obj] rain land: country/planet your dust and dust from [the] heaven to go down upon you till to destroy you
| «و خداوند تو را پیش روی دشمنانت منهزم خواهد ساخت. از یک راه بر ایشان بیرون خواهی رفت، و از هفت راه از حضور ایشان خواهی گریخت، و در تمامی ممالک جهان به تلاطم خواهی افتاد. | ۲۵ 25 |
to give: give you LORD to strike to/for face: before enemy your in/on/with way: road one to come out: come to(wards) him and in/on/with seven way: road to flee to/for face: before his and to be to/for horror to/for all kingdom [the] land: country/planet
| و بدن شما برای همه پرندگان هوا و بهایم زمین خوراک خواهد بود، وهیچ‌کس آنها را دور نخواهد کرد. | ۲۶ 26 |
and to be carcass your to/for food to/for all bird [the] heaven and to/for animal [the] land: soil and nothing to tremble
| خداوند تو را به دنبل مصر و خراج و جرب و خارشی که تواز آن شفا نتوانی یافت، مبتلا خواهد ساخت. | ۲۷ 27 |
to smite you LORD in/on/with boil Egypt (and in/on/with tumor *QK) and in/on/with scab and in/on/with itch which not be able to/for to heal
| خداوند تو را به دیوانگی و نابینایی و پریشانی دل مبتلا خواهد ساخت. | ۲۸ 28 |
to smite you LORD in/on/with madness and in/on/with blindness and in/on/with bewilderment heart
| و در وقت ظهر مثل کوری که در تاریکی لمس نماید کورانه راه خواهی رفت، و در راههای خود کامیاب نخواهی شد، بلکه در تمامی روزهایت مظلوم وغارت شده خواهی بود، و نجات‌دهنده‌ای نخواهد بود. | ۲۹ 29 |
and to be to feel in/on/with midday like/as as which to feel [the] blind in/on/with darkness and not to prosper [obj] way: conduct your and to be surely to oppress and to plunder all [the] day: daily and nothing to save
| زنی را نامزد خواهی کرد ودیگری با او خواهد خوابید. خانه‌ای بنا خواهی کرد و در آن ساکن نخواهی شد. تاکستانی غرس خواهی نمود و میوه‌اش را نخواهی خورد. | ۳۰ 30 |
woman: wife to betroth and man another (to lie down: have sex her *QK) house: home to build and not to dwell in/on/with him vineyard to plant and not to profane/begin: fruit him
| گاوت در نظرت کشته شود و از آن نخواهی خورد. الاغت پیش روی تو به غارت برده شود وباز به‌دست تو نخواهند آمد. گوسفند تو به دشمنت داده می‌شود و برای تو رهاکننده‌ای نخواهد بود. | ۳۱ 31 |
cattle your to slaughter to/for eye: before(the eyes) your and not to eat from him donkey your to plunder from to/for face your and not to return: rescue to/for you flock your to give: give to/for enemy your and nothing to/for you to save
| پسران و دخترانت به امت دیگرداده می‌شوند، و چشمانت نگریسته از آرزوی ایشان تمامی روز کاهیده خواهد شد، و در دست تو هیچ قوه‌ای نخواهد بود. | ۳۲ 32 |
son: child your and daughter your to give: give to/for people another and eye your to see: see and longing to(wards) them all [the] day and nothing to/for god: power hand: power your
| میوه زمینت ومشقت تو را امتی که نشناخته‌ای، خواهند خورد، و همیشه فقط مظلوم و کوفته شده خواهی بود. | ۳۳ 33 |
fruit land: soil your and all toil your to eat people which not to know and to be except to oppress and to crush all [the] day: daily
| به حدی که از چیزهایی که چشمت می‌بیند، دیوانه خواهی شد. | ۳۴ 34 |
and to be be mad from appearance eye your which to see: see
| خداوند زانوها و ساقها واز کف پا تا فرق سر تو را به دنبل بد که از آن شفانتوانی یافت، مبتلا خواهد ساخت. | ۳۵ 35 |
to smite you LORD in/on/with boil bad: harmful upon [the] knee and upon [the] leg which not be able to/for to heal from palm: sole foot your and till crown your
| خداوند تورا و پادشاهی را که بر خود نصب می‌نمایی، بسوی امتی که تو و پدرانت نشناخته‌اید، خواهدبرد، و در آنجا خدایان غیر را از چوب و سنگ عبادت خواهی کرد. | ۳۶ 36 |
to go: take LORD [obj] you and [obj] king your which to arise: establish upon you to(wards) nation which not to know you(m. s.) and father your and to serve: minister there God another tree: wood and stone
| و در میان تمامی امتهایی که خداوند شما را به آنجا خواهد برد، عبرت ومثل و سخریه خواهی شد. | ۳۷ 37 |
and to be to/for horror: appalled to/for proverb and to/for taunt in/on/with all [the] people which to lead you LORD there [to]
| «تخم بسیار به مزرعه خواهی برد، و اندکی جمع خواهی کرد چونکه ملخ آن را خواهدخورد. | ۳۸ 38 |
seed many to come out: send [the] land: country and little to gather for to consume him [the] locust
| تاکستانها غرس نموده، خدمت آنها راخواهی کرد، اما شراب را نخواهی نوشید و انگوررا نخواهی چید، زیرا کرم آن را خواهد خورد. | ۳۹ 39 |
vineyard to plant and to serve: labour and wine not to drink and not to gather for to eat him [the] worm
| تو را در تمامی حدودت درختان زیتون خواهد بود، لکن خویشتن را به زیت تدهین نخواهی کرد، زیرا زیتون تو نارس ریخته خواهدشد. | ۴۰ 40 |
olive to be to/for you in/on/with all border: area your and oil not to anoint for to slip olive your
| پسران و دختران خواهی آورد، لیکن ازآن تو نخواهند بود، چونکه به اسیری خواهندرفت. | ۴۱ 41 |
son: child and daughter to beget and not to be to/for you for to go: went in/on/with captivity
| تمامی درختانت و محصول زمینت راملخ به تصرف خواهد آورد. | ۴۲ 42 |
all tree your and fruit land: soil your to possess: take [the] whirring
| غریبی که در میان تو است بر تو به نهایت رفیع و برافراشته خواهدشد، و تو به نهایت پست و متنزل خواهی گردید. | ۴۳ 43 |
[the] sojourner which in/on/with entrails: among your to ascend: rise upon you above [to] above [to] and you(m. s.) to go down beneath beneath
| او به تو قرض خواهد داد و تو به او قرض نخواهی داد، او سر خواهد بود و تو دم خواهی بود. | ۴۴ 44 |
he/she/it to borrow you and you(m. s.) not to borrow him he/she/it to be to/for head: leader and you(m. s.) to be to/for tail
| «و جمیع این لعنتها به تو خواهد رسید، وتو را تعاقب نموده، خواهد دریافت تا هلاک شوی، از این جهت که قول یهوه خدایت را گوش ندادی تا اوامر و فرایضی را که به تو امر فرموده بود، نگاه داری. | ۴۵ 45 |
and to come (in): come upon you all [the] curse [the] these and to pursue you and to overtake you till to destroy you for not to hear: obey in/on/with voice LORD God your to/for to keep: obey commandment his and statute his which to command you
| و تو را و ذریت تو را تا به ابدآیت و شگفت خواهد بود. | ۴۶ 46 |
and to be in/on/with you to/for sign: miraculous and to/for wonder and in/on/with seed: children your till forever: enduring
| «از این جهت که یهوه خدای خود را به شادمانی و خوشی دل برای فراوانی همه‌چیزعبادت ننمودی. | ۴۷ 47 |
underneath: because of which not to serve: minister [obj] LORD God your in/on/with joy and in/on/with goodness heart from abundance all
| پس دشمنانت را که خداوندبر تو خواهد فرستاد در گرسنگی و تشنگی وبرهنگی و احتیاج همه‌چیز خدمت خواهی نمود، و یوغ آهنین بر گردنت خواهد گذاشت تا تورا هلاک سازد. | ۴۸ 48 |
and to serve [obj] enemy your which to send: depart him LORD in/on/with you in/on/with famine and in/on/with thirst and in/on/with naked and in/on/with lack all and to give: put yoke iron upon neck your till to destroy he [obj] you
| و خداوند از دور، یعنی ازاقصای زمین، امتی را که مثل عقاب می‌پرد بر توخواهد آورد، امتی که زبانش را نخواهی فهمید. | ۴۹ 49 |
to lift: bear LORD upon you nation from distant from end [the] land: country/planet like/as as which to fly [the] eagle nation which not to hear: understand tongue: language his
| امتی مهیب صورت که طرف پیران را نگاه ندارد و بر جوانان ترحم ننماید. | ۵۰ 50 |
nation strong face which not to lift: kindness face: kindness to/for old and youth not be gracious
| و نتایج بهایم و محصول زمینت را بخورد تا هلاک شوی. وبرای تو نیز غله و شیره و روغن و بچه های گاو وبره های گوسفند را باقی نگذارد تا تو را هلاک سازد. | ۵۱ 51 |
and to eat fruit animal your and fruit land: soil your till to destroy you which not to remain to/for you grain new wine and oil offspring cattle your and young flock your till to perish he [obj] you
| و تو را در تمامی دروازه هایت محاصره کند تا دیواره های بلند و حصین که بر آنها توکل داری در تمامی زمینت منهدم شود، و تو را درتمامی دروازه هایت، در تمامی زمینی که یهوه خدایت به تو می‌دهد، محاصره خواهد نمود. | ۵۲ 52 |
and to constrain to/for you in/on/with all gate: town your till to go down wall your [the] high and [the] to gather/restrain/fortify which you(m. s.) to trust in/on/with them in/on/with all land: country/planet your and to constrain to/for you in/on/with all gate: town your in/on/with all land: country/planet your which to give: give LORD God your to/for you
| و میوه بطن خود، یعنی گوشت پسران ودخترانت را که یهوه خدایت به تو می‌دهد درمحاصره و تنگی که دشمنانت تو را به آن زبون خواهند ساخت، خواهی خورد. | ۵۳ 53 |
and to eat fruit belly: womb your flesh son: child your and daughter your which to give: give to/for you LORD God your in/on/with siege and in/on/with distress which to press to/for you enemy your
| مردی که درمیان شما نرم و بسیار متنعم است، چشمش بربرادر خود و زن هم آغوش خویش و بقیه فرزندانش که باقی می‌مانند بد خواهد بود. | ۵۴ 54 |
[the] man [the] tender in/on/with you and [the] dainty much be evil eye: appearance his in/on/with brother: compatriot his and in/on/with woman: wife bosom: embrace his and in/on/with remainder son: child his which to remain
| به حدی که به احدی از ایشان از گوشت پسران خودکه می‌خورد نخواهد داد زیرا که در محاصره وتنگی که دشمنانت تو را در تمامی دروازه هایت به آن زبون سازند، چیزی برای او باقی نخواهد ماند. | ۵۵ 55 |
from to give: give to/for one from them from flesh son: child his which to eat from without to remain to/for him all in/on/with siege and in/on/with distress which to press to/for you enemy your in/on/with all gate: town your
| و زنی که در میان شما نازک و متنعم است که به‌سبب تنعم و نازکی خود جرات نمی کرد که کف پای خود را به زمین بگذارد، چشم او بر شوهرهم آغوش خود و پسر و دخترخویش بد خواهدبود. | ۵۶ 56 |
[the] tender in/on/with you and [the] dainty which not to test: try palm: sole foot her to set upon [the] land: soil from to delight and from tenderness be evil eye her in/on/with man: husband bosom: embrace her and in/on/with son: child her and in/on/with daughter her
| و بر مشیمه‌ای که از میان پایهای او درآیدو بر اولادی که بزاید زیرا که آنها را به‌سبب احتیاج همه‌چیز در محاصره و تنگی که دشمنانت در دروازه هایت به آن تو را زبون سازندبه پنهانی خواهد خورد.» | ۵۷ 57 |
and in/on/with afterbirth her [the] to come out: come from between foot her and in/on/with son: child her which to beget for to eat them in/on/with lack all in/on/with secrecy in/on/with siege and in/on/with distress which to press to/for you enemy your in/on/with gate: town your
| اگر به عمل نمودن تمامی کلمات این شریعت که در این کتاب مکتوب است، هوشیارنشوی و از این نام مجید و مهیب، یعنی یهوه، خدایت، نترسی، | ۵۸ 58 |
if not to keep: careful to/for to make: do [obj] all word [the] instruction [the] this [the] to write in/on/with scroll: book [the] this to/for to fear [obj] [the] name [the] to honor: honour and [the] to fear: revere [the] this [obj] LORD God your
| آنگاه خداوند بلایای تو وبلایای اولاد تو را عجیب خواهد ساخت، یعنی بلایای عظیم و مزمن و مرضهای سخت و مزمن. | ۵۹ 59 |
and to wonder LORD [obj] wound your and [obj] wound seed: children your wound great: large and be faithful and sickness bad: harmful and be faithful
| و تمامی بیماریهای مصر را که از آنهامی ترسیدی بر تو باز خواهد آورد و به تو خواهدچسبید. | ۶۰ 60 |
and to return: return in/on/with you [obj] all disease Egypt which to fear from face of their and to cleave in/on/with you
| و نیز همه مرضها و همه بلایایی که درطومار این شریعت مکتوب نیست آنها را خداوندبر تو مستولی خواهد گردانید تا هلاک شوی. | ۶۱ 61 |
also all sickness and all wound which not to write in/on/with scroll: book [the] instruction [the] this to ascend: establish them LORD upon you till to destroy you
| وگروه قلیل خواهید ماند، برعکس آن که مثل ستارگان آسمان کثیر بودید، زیرا که آواز یهوه خدای خود را نشنیدید. | ۶۲ 62 |
and to remain in/on/with man little underneath: because of which to be like/as star [the] heaven to/for abundance for not to hear: obey in/on/with voice LORD God your
| و واقع می‌شودچنانکه خداوند بر شما شادی نمود تا به شمااحسان کرده، شما را بیفزاید همچنین خداوند برشما شادی خواهد نمود تا شما را هلاک و نابودگرداند، و ریشه شما از زمینی که برای تصرفش در آن داخل می‌شوید کنده خواهد شد. | ۶۳ 63 |
and to be like/as as which to rejoice LORD upon you to/for be good [obj] you and to/for to multiply [obj] you so to rejoice LORD upon you to/for to perish [obj] you and to/for to destroy [obj] you and to pull from upon [the] land: soil which you(m. s.) to come (in): come there [to] to/for to possess: take her
| وخداوند تو را در میان جمیع امتها از کران زمین تاکران دیگرش پراکنده سازد و در آنجا خدایان غیر را از چوب و سنگ که تو و پدرانت نشناخته‌اید، عبادت خواهی کرد. | ۶۴ 64 |
and to scatter you LORD in/on/with all [the] people from end [the] land: country/planet and till end [the] land: country/planet and to serve: minister there God another which not to know you(m. s.) and father your tree: wood and stone
| و در میان این امتها استراحت نخواهی یافت و برای کف پایت آرامی نخواهد بود، و در آنجا یهوه تو را دل لرزان و کاهیدگی چشم و پژمردگی جان خواهدداد. | ۶۵ 65 |
and in/on/with nation [the] they(masc.) not to rest and not to be resting to/for palm: sole foot your and to give: give LORD to/for you there heart quivering and failing eye and sorrow soul
| و جان تو پیش رویت معلق خواهد بود، وشب و روز ترسناک شده، به‌جان خود اطمینان نخواهی داشت. | ۶۶ 66 |
and to be life your to hang to/for you from before and to dread night and by day and not be faithful in/on/with life your
| بامدادان خواهی گفت: کاش که شام می‌بود، و شامگاهان خواهی گفت: کاش که صبح می‌بود، به‌سبب ترس دلت که به آن خواهی ترسید، و به‌سبب رویت چشمت که خواهی دید. | ۶۷ 67 |
in/on/with morning to say who? to give: if only! evening and in/on/with evening to say who? to give: if only! morning from dread heart your which to dread and from appearance eye your which to see: see
| و خداوند تو را در کشتیها ازراهی که به تو گفتم آن را دیگر نخواهی دید به مصر باز خواهد آورد، و خود را در آنجا به دشمنان خویش برای غلامی و کنیزی خواهیدفروخت و مشتری نخواهد بود.» | ۶۸ 68 |
and to return: return you LORD Egypt in/on/with fleet in/on/with way: journey which to say to/for you not to add: again still to/for to see: see her and to sell there to/for enemy your to/for servant/slave and to/for maidservant and nothing to buy
