قصیده ایتان ازراحی رحمت های خداوند را تا به ابد خواهم سرایید. امانت تو را به دهان خود نسلابعد نسل اعلام خواهم کرد. | ۱ |
زیرا گفتم رحمت بنا خواهد شد تا ابدالاباد و امانت خویش را درافلاک پایدار خواهی ساخت. | ۲ |
با برگزیده خودعهد بستهام. برای بنده خویش داود قسم خوردهام. | ۳ |
که ذریت تو را پایدار خواهم ساخت تا ابدالاباد و تخت تو را نسلا بعد نسل بنا خواهم نمود، سلاه. | ۴ |
و آسمانها کارهای عجیب تو راای خداوند تمجید خواهند کرد و امانت تو را درجماعت مقدسان. | ۵ |
زیرا کیست در آسمانها که باخداوند برابری تواند کرد؟ و از فرزندان زورآوران که را با خداوند تشبیه توان نمود؟ | ۶ |
خدا بینهایت مهیب است در جماعت مقدسان و ترسناک است بر آنانی که گرداگرد او هستند. | ۷ |
ای یهوه خدای لشکرها! کیستای یاه قدیرمانند تو؟ و امانت تو، تو را احاطه میکند. | ۸ |
برتکبر دریا تو مسلط هستی. چون امواجش بلندمی شود، آنها را ساکن میگردانی. | ۹ |
رهب را مثل کشته شده خرد شکستهای. به بازوی زورآورخویش دشمنانت را پراکنده نمودهای. | ۱۰ |
آسمان از آن تو است و زمین نیز از آن تو. ربع مسکون وپری آن را تو بنیاد نهادهای. | ۱۱ |
شمال و جنوب راتو آفریدهای. تابور و حرمون به نام تو شادی میکنند. | ۱۲ |
بازوی تو با قوت است. دست توزورآور است و دست راست تو متعال. | ۱۳ |
عدالت و انصاف اساس تخت تو است. رحمت و راستی پیش روی تو میخرامند. | ۱۴ |
خوشابحال قومی که آواز شادمانی رامی دانند. در نور روی توای خداوند خواهندخرامید. | ۱۵ |
در نام تو شادمان خواهند شد تمامی روز و در عدالت تو سرافراشته خواهند گردید. | ۱۶ |
زیرا که فخر قوت ایشان تو هستی و به رضامندی تو شاخ ما مرتفع خواهد شد. | ۱۷ |
زیراکه سپر ما از آن خداوند است و پادشاه ما از آن قدوس اسرائیل. | ۱۸ |
آنگاه در عالم رویا به مقدس خود خطاب کرده، گفتی که نصرت را بر مردی زورآور نهادم و برگزیدهای از قوم را ممتاز کردم. | ۱۹ |
بنده خود داود را یافتم و او را به روغن مقدس خود مسح کردم. | ۲۰ |
که دست من با او استوارخواهد شد. بازوی من نیز او را قوی خواهدگردانید. | ۲۱ |
دشمنی بر او ستم نخواهد کرد و هیچ پسر ظلم بدو اذیت نخواهد رسانید. | ۲۲ |
و خصمان او را پیش روی وی خواهم گرفت و آنانی را که ازاو نفرت دارند مبتلا خواهم گردانید. | ۲۳ |
و امانت ورحمت من با وی خواهد بود و در نام من شاخ اومرتفع خواهد شد. | ۲۴ |
دست او را بر دریا مستولی خواهم ساخت و دست راست او را بر نهرها. | ۲۵ |
او مرا خواهد خواند که تو پدر من هستی، خدای من و صخره نجات من. | ۲۶ |
من نیز او رانخست زاده خود خواهم ساخت، بلندتر ازپادشاهان جهان. | ۲۷ |
رحمت خویش را برای وی نگاه خواهم داشت تا ابدالاباد و عهد من با اواستوار خواهد بود. | ۲۸ |
و ذریت وی را باقی خواهم داشت تا ابدالاباد و تخت او را مثل روزهای آسمان. | ۲۹ |
اگر فرزندانش شریعت مرا ترک کنند، و دراحکام من سلوک ننمایند، | ۳۰ |
اگر فرایض مرابشکنند، و اوامر مرا نگاه ندارند، | ۳۱ |
آنگاه معصیت ایشان را به عصا تادیب خواهم نمود وگناه ایشان را به تازیانهها. | ۳۲ |
لیکن رحمت خود رااز او برنخواهم داشت و امانت خویش را باطل نخواهم ساخت. | ۳۳ |
عهد خود را نخواهم شکست و آنچه را از دهانم صادر شد تغییر نخواهم داد. | ۳۴ |
یک چیز را به قدوسیت خود قسم خوردم و به داود هرگز دروغ نخواهم گفت. | ۳۵ |
که ذریت اوباقی خواهد بود تا ابدالاباد و تخت او به حضورمن مثل آفتاب، | ۳۶ |
مثل ماه ثابت خواهد بود تاابدالاباد و مثل شاهد امین در آسمان، سلاه. | ۳۷ |
لیکن تو ترک کردهای و دور انداختهای و بامسیح خود غضبناک شدهای. | ۳۸ |
عهد بنده خودرا باطل ساختهای و تاج او را بر زمین انداخته، بیعصمت کردهای. | ۳۹ |
جمیع حصارهایش راشکسته و قلعه های او را خراب نمودهای. | ۴۰ |
همه راه گذران او را تاراج میکنند و او نزد همسایگان خود عار گردیده است. | ۴۱ |
دست راست خصمان او را برافراشته، و همه دشمنانش را مسرورساختهای. | ۴۲ |
دم شمشیر او را نیز برگردانیدهای واو را در جنگ پایدار نساختهای. | ۴۳ |
جلال او راباطل ساخته و تخت او را به زمین انداختهای. | ۴۴ |
ایام شبابش را کوتاه کرده، و او را به خجالت پوشانیدهای، سلاه. | ۴۵ |
تا به کیای خداوند خود را تا به ابد پنهان خواهی کرد و غضب تو مثل آتش افروخته خواهد شد؟ | ۴۶ |
به یاد آور که ایام حیاتم چه کم است. چرا تمامی بنی آدم را برای بطالت آفریدهای؟ | ۴۷ |
کدام آدمی زنده است که موت رانخواهد دید؟ و جان خویش را از دست قبرخلاص خواهد ساخت؟ سلاه. (Sheol h7585) | ۴۸ |
ای خداوندرحمت های قدیم تو کجاست؟ که برای داود به امانت خود قسم خوردی. | ۴۹ |
ای خداوند ملامت بنده خود را به یاد آور که آن را از قومهای بسیاردر سینه خود متحمل میباشم. | ۵۰ |
که دشمنان توای خداوند ملامت کردهاند، یعنی آثار مسیح تورا ملامت نمودهاند. | ۵۱ |
خداوند متبارک باد تاابدالاباد. آمین و آمین. | ۵۲ |