< ᎨᏥᏅᏏᏛ ᏄᎾᏛᏁᎵᏙᎸᎢ 16 >

1 ᏓᏈᏃ ᎠᎴ ᎵᏍᏗ ᏭᎷᏨᎩ, ᎬᏂᏳᏉᏃ ᎾᎿᎭᎡᎲᎩ ᎩᎶ ᎢᎨᏍᏗ ᎪᎯᏳᎲᏍᎩ, ᏗᎹᏗ ᏧᏙᎢᏛ, ᎠᏧᏏ, ᎠᎨᏴ ᎪᎯᏳᎲᏍᎩ ᎤᏥ ᎨᏒᎩ, ᎤᏙᏓᏍᎩᏂ ᎠᎪᎢ ᎨᏒᎩ.
به این ترتیب، پولس و سیلاس به شهر دربه و سپس به لستره رفتند. در شهر لستره با شاگردی جوان، به نام تیموتائوس، آشنا شدند. مادر وی مسیحی یهودی‌نژاد، ولی پدرش یونانی بود.
2 ᎾᏍᎩ ᎣᏏᏳ ᎬᏩᏃᎮᏍᎩ ᎨᏒᎩ ᎠᎾᏓᏅᏟ ᎵᏍᏗ ᎠᎴ ᎢᎪᏂᏯ ᎠᏁᎯ.
مسیحیان لستره و قونیه دربارهٔ تیموتائوس شهادت خوبی می‌دادند.
3 ᎾᏍᎩ ᏉᎳ ᎤᏚᎸᎲᎩ ᎤᏘᏅᏍᏗᏱ; ᎤᎱᏍᏕᏎᎸᎩᏃ ᏅᏓᏳᎵᏍᏙᏔᏅᎩ ᎠᏂᏧᏏ ᎾᎿᎭᏓᏁᏩᏗᏒᎢ, ᏂᎦᏛᏰᏃ ᎠᏂᎦᏔᎲᎩ ᎤᏙᏓ ᎠᎪᎢ ᎨᏒᎢ.
پس، پولس از او خواست که در این سفر همراه ایشان برود. ولی به احترام یهودیان آن نواحی، پیش از حرکت، تیموتائوس را ختنه کرد، چون همه می‌دانستند که پدرش یونانی است.
4 ᏕᎦᏚᏩᏗᏒᏃ ᎠᏂᎶᏍᎬᎢ, ᏓᏂᏲᎯᏎᎲᎩ ᎤᏂᏍᏆᏂᎪᏙᏗ ᏗᎧᎿᎭᏩᏛᏍᏗ, ᎾᏍᎩ ᏧᏄᎪᏔᏅᎯ ᎨᏥᏅᏏᏛ ᎠᎴ ᏗᎨᎦᏁᎶᏗ ᏥᎷᏏᎵᎻ ᎠᏁᎯ.
سپس، با هم شهر به شهر گشتند و تصمیمی را که رسولان و مشایخ اورشلیم دربارهٔ غیریهودیان گرفته بودند، به اطلاع کلیساها رساندند.
5 ᏧᎾᏁᎶᏗᏃ ᏚᎾᏓᏡᏩᏗᏒ ᏚᎾᎵᏂᎪᏒᎩ ᎪᎯᏳᏗ ᎨᏒᎢ, ᎠᎴ ᏂᏚᎩᏨᏂᏒ ᎠᏂᎪᏙᏍᎬᎩ.
به این ترتیب، ایمان مسیحیان رشد می‌کرد و بر تعداد آنان افزوده می‌شد.
6 ᎤᏂᎶᏐᏅᏃ ᏈᏥᏱ ᎠᎴ ᎨᎴᏏᏱ, ᎠᎴ ᎦᎸᏉᏗᏳ ᎠᏓᏅᏙ ᎤᏂᏅᏍᏓᏕᎸ ᎤᎾᎵᏥᏙᏗᏱ ᎧᏃᎮᏛ ᎡᏏᏱ,
وقتی از شهرهای ایالات فریجیه و غلاطیه گذشتند، روح‌القدس اجازه نداد که این بار به ایالت آسیا بروند.
7 ᎻᏏᏱ ᏭᏂᎷᏨ, ᎤᎾᏓᏅᏖᎸᎩ ᏈᏗᏂᏱ ᏭᏂᎶᎯᏍᏗᏱ, ᎠᏎᏃ ᎥᏝ ᎤᎾᏁᎳᎩ ᏱᏚᏪᎵᏎᎴ ᎠᏓᏅᏙ.
پس به سرحد ایالت میسیا رسیدند و کوشیدند از راه شمال به ایالت بطینیا بروند، اما باز روح عیسی به ایشان اجازه نداد.
8 ᎻᏏᏱᏃ ᎤᏂᎶᏒ, ᏠᎠᏏ ᏭᏂᎷᏨᎩ.
پس، از ایالت میسیا گذشتند و به شهر تروآس آمدند.
9 ᏉᎳᏃ ᎤᏁᎳᏫᏎᎸᎩ ᏒᏃᏱ; ᎩᎶ ᎢᏳᏍᏗ ᎠᏍᎦᏯ ᎹᏏᏙᏂ ᎡᎯ ᎦᏙᎨᎢ, ᎤᏔᏲᏎᎮᎢ, ᎯᎠ ᏄᏪᏎᎮᎢ; ᎹᏏᏙᏂ ᏫᎷᎩ, ᎠᎴ ᏫᏍᎩᏍᏕᎸ.
همان شب پولس رؤیایی دید. در این رؤیا شخصی را در مقدونیهٔ یونان دید که به او التماس می‌کند و می‌گوید: «به اینجا بیا و ما را کمک کن.»
10 ᎤᏁᎳᏫᏎᎸᏃ ᎩᎳᏉ ᎢᏴᏛ ᎣᎦᏁᎶᏔᏅᎩ ᎹᏏᏙᏂ ᏬᎩᎶᎯᏍᏗᏱ, ᎣᏣᏙᎴᎰᏍᎬᎩ ᎤᎬᏫᏳᎯ ᎣᎩᏯᏂᏍᎬᎢ ᎾᏍᎩ ᏦᏣᎵᏥᏙᏁᏗᏱ ᎣᏍᏛ ᎧᏃᎮᏛ.
پس چون این رؤیا را دید، مطمئن شدیم که خداوند ما را خوانده است تا پیغام انجیل را در مقدونیه نیز اعلام کنیم. از این رو بی‌درنگ عازم آنجا شدیم.
11 ᎾᏍᎩᏃ ᏠᎠᏏ ᏥᏳᎯ ᎣᎦᏣᏅ ᏧᏳᎪᏗ ᏬᎩᏅᏍᏔᏅᎩ, ᏎᎹᏞᏏ ᏬᎩᏃᎸᎩ; ᎤᎩᏨᏛᏃ ᏂᎠᏆᎵᏏ ᏬᎩᏃᎸᎩ.
بنابراین، در تروآس سوار قایق شدیم و مستقیم به ساموتراکی رفتیم. روز بعد از آنجا رهسپار نیاپولیس شدیم.
12 ᎾᎿᎭᏃ ᏫᎣᎦᏣᏅ, ᏈᎵᎩᏱ ᏬᎩᏃᎸᎩ, ᎾᏍᎩ ᏄᎬᏫᏳᏒ ᎦᏚᎲ ᎾᎿᎭᎢᏗᏢ ᎹᏏᏙᏂ, ᎠᎴ ᎾᏍᎩ ᎤᎾᏓᏅᏛ ᎤᏂᏚᎲ ᏥᎩ. ᎾᎿᎭᏃ ᎦᏚᎲ ᎢᎸᏍᎩ ᏧᏒᎯᏛ ᎣᎨᏙᎸᎩ.
و سرانجام به فیلیپی رسیدیم که یکی از شهرهای مستعمرهٔ روم و داخل مرز مقدونیه بود. چند روز در آنجا ماندیم.
13 ᎤᎾᏙᏓᏆᏍᎬᏃ ᎦᏚᎲ ᎣᎩᏄᎪᏨᎩ, ᎡᏉᏄᎶᏗ ᏬᎩᎶᏒᎩ ᎠᏓᏙᎵᏍᏙᏗᏱ ᎨᏒᎢ; ᎣᎦᏅᏅᏃ ᏙᏥᏬᏁᏔᏅ ᎠᏂᎨᏴ ᎾᎿᎭᎤᎾᏓᏟᏌᏅᎯ.
در روز شَبّات، از شهر بیرون رفتیم و به کنار رودخانه رسیدیم، چون تصور می‌کردیم که در آنجا می‌توانیم مکانی برای دعا بیابیم. پس به گفتگو با زنانی نشستیم که در آنجا گرد آمده بودند.
14 ᎩᎶᏃ ᎢᏳᏍᏗ ᎠᎨᏴ ᎵᏗ ᏧᏙᎢᏛ, ᎩᎦᎨ ᏗᏄᏬ ᎦᏃᏗᏍᎩ, ᏓᏱᏓᎵ ᎦᏚᎲ ᎡᎯ, ᎤᏁᎳᏅᎯ ᎠᏓᏙᎵᏍᏔᏁᎯ, ᎤᏛᏓᏍᏔᏅᎩ. ᎾᏍᎩ ᎤᎾᏫᏱ ᎤᎬᏫᏳᎯ ᎤᏍᏚᎢᏒᎩ, ᎤᏛᏓᏍᏙᏗᏱ ᏉᎳ ᎧᏁᎬᎢ.
یکی از این زنان لیدیه نام داشت. او فروشندهٔ پارچه‌های ارغوانی و اهل طیاتیرا و زنی خداپرست بود. همان‌طور که به پیام ما گوش می‌داد، خداوند دل او را گشود، به طوری که هر چه را که پولس می‌گفت، می‌پذیرفت.
15 ᎠᎦᏬᎥᏃ ᎤᏩᏒ ᎠᎴ ᎾᏍᎩ ᏚᏓᏘᎾᎥᎢ, ᎣᎩᏔᏲᏎᎸᎩ, ᎯᎠ ᏄᏪᏒᎩ; ᎢᏳᏃ ᎤᏙᎯᏳᏒ ᎤᎬᏫᏳᎯ ᎪᎯᏳᎲᏍᎩ ᏍᎩᏰᎵᏎᎮᏍᏗ, ᏥᏁᎸ ᎢᏥᏴᎭ ᎠᎴ ᎾᎿᎭᎢᏥᏁᏍᏗ. ᎣᎩᏍᏗᏰᏗᏍᎬᏃ ᎣᎩᏎᎪᎩᏒᎩ.
او با تمام اعضای خانواده‌اش تعمید گرفت و خواهش کرد که میهمان او باشیم و گفت: «اگر اطمینان دارید که براستی به خداوند ایمان دارم، پس بیایید میهمان من باشید.» آنقدر اصرار نمود تا سرانجام قبول کردیم.
16 ᎯᎠᏃ ᏄᎵᏍᏔᏅᎩ, ᎠᏓᏙᎵᏍᏙᏗᏱ ᎣᎨᏅ, ᎩᎶ ᎢᏳᏍᏗ ᎠᏛ, ᎠᏓᏅᏙ ᎠᏙᏂᏍᎩ ᎤᏯᎢ, ᏙᎦᏠᏒᎩ, ᎾᏍᎩ ᎤᏣᏛ ᏧᎬᏩᎶᏗ ᏓᏩᏛᎡᎲᎩ ᎬᏩᎾᏝᎢ ᎠᏙᏂᏍᎬ ᎬᏗᏍᎩ.
یک روز که به محل دعا در کنار رودخانه می‌رفتیم، به کنیزی برخوردیم که اسیر روحی پلید بود و فالگیری می‌کرد و از این راه سود کلانی عاید اربابانش می‌نمود.
17 ᎾᏍᎩ ᎣᎩᏍᏓᏩᏗᏒ ᏉᎳ ᎠᎴ ᎠᏴ, ᎤᏪᎷᏅᎩ ᎯᎠ ᏄᏪᏒᎩ; ᎯᎠ ᎠᏂᏍᎦᏯ ᎤᏁᎳᏅᎯ ᏩᏍᏛ ᎦᎸᎳᏗᏳ ᎡᎯ ᏧᏅᏏᏓᏍᏗ, ᎾᏍᎩ ᎬᏂᎨᏒ ᏥᏂᎨᎬᏁᎭ ᏅᏃᎯ ᎠᎵᏍᏕᎸᏙᏗ ᎨᏒᎢ.
آن دختر به دنبال پولس و ما می‌آمد و با صدای بلند به مردم می‌گفت: «این مردان خدمتگزاران خدای متعال هستند و راه نجات را به شما اعلان می‌کنند.»
18 ᎠᎴ ᎤᏣᏛ ᏄᏒᎸᎩ ᎾᏍᎩ ᎾᏛᏁᎲᎩ; ᎠᏎᏃ ᏉᎳ ᎤᏕᏯᏔᏁᎸ ᎤᎦᏔᎲᏒᎩ, ᎯᎠ ᏄᏪᏎᎸᎩ ᎾᏍᎩ ᎠᏓᏅᏙ; ᎬᏁᏥ ᏥᏌ ᎦᎶᏁᏛ ᏕᎤᏙᎥ ᎬᏗᎭ, ᎾᏍᎩ ᎪᎱᎪᏤᏗᏱ. ᎾᎯᏳᏉᏃ ᎤᏄᎪᏨᎩ.
چند روز کار او همین بود تا اینکه پولس آزرده‌خاطر شد و به روح ناپاکی که در او بود گفت: «به نام عیسی مسیح به تو دستور می‌دهم که از وجود این دختر بیرون بیایی!» در همان لحظه روح پلید او را رها کرد.
19 ᎬᏩᎾᏝᎢᏃ ᎤᎾᏙᎴᎰᏒ ᎤᏚᎩ ᎤᏅᏒ ᏧᎬᏩᎶᏗ ᎤᏂᏩᏛᏗᏱ ᎤᏲᏨᎢ, ᏗᏂᏂᏴᎲᎩ ᏉᎳ ᎠᎴ ᏌᏱᎳ, ᎠᎴ ᎾᏍᎩ ᎦᏃᏙᏗᏱ ᏫᏚᎾᏘᏃᎮᎸᎩ ᏗᎨᎦᏁᎶᏗ.
وقتی اربابان او دیدند که با این کار درآمدشان قطع شده، پولس و سیلاس را گرفتند و کشان‌کشان تا میدان شهر به دادگاه بردند.
20 ᎠᎴ ᏗᏄᎪᏗᏍᎩ ᏫᏚᎾᏘᏃᎮᎸᎩ, ᎯᎠ ᏄᏂᏪᏒᎩ; ᎯᎠ ᎠᏂᏍᎦᏯ ᎠᎠᏧᏏ ᎤᏣᏔᏅᎯ ᎠᎾᏕᏯᏙᏗᎭ ᎢᎩᏚᎲᎢ,
آنها در حضور مقامات شهر فریاد می‌زدند: «این یهودیان شهر ما را به آشوب کشیده‌اند.
21 ᎠᎴ ᎬᏂᎨᏒ ᎾᏅᏁᎭ ᏗᎧᎿᎭᏩᏛᏍᏗ ᎾᏍᎩ ᏰᎵ ᏗᎨᎩᏂᏴᏗ ᎠᎴ ᏗᎨᎩᎧᎿᎭᏩᏛᏍᏗ ᏂᎨᏒᎾ, ᎢᏗᎶᎻ ᎨᏒ ᎢᏳᏍᏗ.
رسومی را تعلیم می‌دهند که برخلاف قوانین ما رومیان است.»
22 ᎤᏂᏣᏘᏃ ᎨᏒ ᏕᎬᏩᏂᎦᏘᎸᏒᎩ; ᏗᏄᎪᏗᏍᎩᏃ ᏚᏂᏄᏪᏒ ᎤᏂᏁᏨᎩ ᏗᎨᏥᎵᎥᏂᏍᏗᏱ.
گروهی از مردم شهر نیز با آنان همدست شدند. در دادگاه لباسهای پولس و سیلاس را از تنشان درآوردند و ایشان را سخت چوب زدند.
23 ᎤᏣᏘᏃ ᏂᏚᏅᏂᎸ, ᏗᏓᏍᏚᏗᏱ ᏚᏂᏴᏔᏅᎩ, ᎤᏂᏁᏤᎸᎩ ᎾᏍᎩ ᎠᏥᎦᏘᏗᏍᏗ ᎣᏍᏛ ᏧᎦᏘᏗᏍᏗᏱ.
پس از ضرب و شتم فراوان، هر دو را به زندان انداختند و زندانبان را تهدید کردند که اگر اینها فرار کنند، او را خواهند کشت.
24 ᎾᏍᎩᏃ ᎾᏥᏪᏎᎸ ᎠᏥᏁᏤᎸ, ᏫᏚᏴᏔᏅᎩ ᏗᏓᏍᏚᏗᏱ ᎪᏢᏒ ᎦᎵᏦᏕ ᎭᏫᏂ, ᎠᎴ ᎠᏍᏓᏯ ᏚᏅᏎᏙᏅ ᎠᏙᎯ.
او نیز ایشان را به بخش درونی زندان برد و پاهای آنان را با زنجیر بست.
25 ᏒᏃᏱᏃ ᎠᏰᎵ ᏉᎳ ᎠᎴ ᏌᏱᎳ ᎤᎾᏓᏙᎵᏍᏔᏁᎢ, ᎠᎴ ᎤᏁᎳᏅᎯ ᏚᏂᏃᎩᏍᏔᏁᎢ; ᏗᎨᏥᏍᏚᎯᏃ ᎾᏍᎩ ᎤᎾᏛᎦᏁᎢ.
نیمه‌های شب وقتی پولس و سیلاس مشغول دعا و سرود خواندن بودند و دیگران نیز به آنان گوش می‌دادند،
26 ᎤᏰᎶᎢᏍᏔᏁᏃ ᎦᏙᎯ ᎤᎵᏖᎸᏁᎢ; ᎠᎴ ᏗᏓᏍᏚᏘᏱ ᏚᎵᏍᏓᏱᏗᏍᏛ ᏚᎵᏖᎸᏁᎢ, ᎩᎳᏉᏃ ᎢᏴᏛ ᏂᎦᏛ ᏓᏍᏚᎲ ᏚᎵᏍᏚᎢᏎᎢ, ᎠᎴ ᎾᏂᎥ ᏚᎾᏓᎸᏍᏛ ᏚᏢᏒᎮᎢ.
ناگهان زلزله‌ای رخ داد! شدت آن به قدری زیاد بود که پایه‌های زندان لرزید و همهٔ درها باز شد و زنجیرها از دست و پای زندانیان فرو ریخت!
27 ᏗᏓᏍᏚᏗᏱᏃ ᎠᎦᏘᏯ, ᎤᏰᏨ ᎠᎴ ᎤᏙᎴᎰᏒ ᎦᎶᎯᏍᏗᏱ ᏗᏓᏍᏚᏗᏱ ᏧᎵᏍᏚᎢᏛ ᎨᏒᎢ, ᎤᎸᎮ ᎠᏰᎳᏍᏗ ᎦᏅᎯᏛ, ᎠᎴ ᎤᏩᏒ ᏗᏓᎵᏎᎢ, ᏗᎨᏥᏍᏚᎯ ᎤᎾᎵᏒ ᎡᎵᏍᎨᎢ.
زندانبان از خواب پرید و دید تمام درهای زندان باز است و فکر کرد که زندانیان فرار کرده‌اند؛ پس شمشیرش را کشید تا خود را بکشد.
28 ᎠᏎᏃ ᏉᎳ ᎠᏍᏓᏯ ᎤᎵᏍᏔᏁᎢ, ᎯᎠ ᏄᏪᏎᎢ; ᏞᏍᏗ ᏨᏒ ᎪᎱᏍᏗ ᎤᏲ ᎢᏣᏓᏛᏁᎸᎩ, ᎠᏂᏰᏃ ᏂᎦᏛ ᎣᏥᏯᎠ.
ولی پولس فریاد زد: «به خود صدمه‌ای نزن! ما همه اینجا هستیم!»
29 ᎠᏨᏍᏙᏗᏃ ᎤᏔᏲᎸ ᎤᎵᏍᏗ ᏭᏴᎴᎢ, ᎠᎴ ᏭᎷᏤ ᎤᏪᎾᏫᏍᎨᎢ, ᎤᏓᏅᏂᎴ ᎢᎬᏱᏢ ᏉᎳ ᎠᎴ ᏌᏱᎳ ᏚᏃᎸᎢ.
زندانبان خواست تا چراغی برایش بیاورند و سراسیمه به درون زندان دوید و در حالی که می‌لرزید به پای پولس و سیلاس افتاد.
30 ᏚᏄᎪᏫᏒᏃ ᎯᎠ ᏄᏪᏎᎢ; ᎢᏍᏗᏍᎦᏯ, ᎦᏙ ᏓᎦᏛᏁᎵ ᎥᎩᏍᏕᎸᏗᏱ?
سپس ایشان را از زندان بیرون آورد و با التماس گفت: «آقایان، من چه کنم تا نجات یابم؟»
31 ᎯᎠᏃ ᏄᏂᏪᏎᎢ; ᎯᏲᎢᏳᎲᎦ ᎤᎬᏫᏳᎯ ᏥᏌ ᎦᎶᏁᏛ, ᏓᏰᏣᏍᏕᎸᎯᏃ, ᏂᎯ ᎠᎴ ᏕᏣᏓᏘᎾᎥᎢ.
جواب دادند: «به عیسای خداوند ایمان آور تا تو و تمام افراد خانواده‌ات نجات یابید.»
32 ᎤᎬᏫᏳᎯᏃ ᎤᏤᎵ ᎧᏃᎮᏛ ᎤᏂᏃᎮᎮᎴ ᎾᏍᎩ, ᎠᎴ ᏂᎦᏛ ᎾᏍᎩ ᎦᏁᎸᎢ ᎠᏂᏯᎢ.
آنگاه پیام خداوند را به او و اهل خانه‌اش رساندند.
33 ᎾᎯᏳᏉᏃ ᏒᏃᏱ ᏚᏯᏅᎮᎢ, ᎠᎴ ᏚᏬᏑᎴᎴ ᏕᎨᏥᎵᎥᏂᎸᎢ; ᎠᎴ ᎩᎳᏉ ᎢᏴᏛ ᎠᎦᏬᎡ ᎤᏩᏒ ᎠᎴ ᏂᎦᏛ ᏧᏤᎵᎦ.
او نیز فوری زخمهای ایشان را شست و سپس با اهل خانه‌اش تعمید گرفت.
34 ᎦᏁᎸᏃ ᏚᏴᏔᏂᎸ ᏚᏪᎳᏍᏔᏁᎢ, ᎠᎴ ᎪᎯᏳᎲᏍᎬ ᎤᏁᎳᏅᎯ ᎤᎵᎮᎵᏤᎢ, ᎠᎴ ᎾᏍᏉ ᏂᎦᏛ ᎦᏁᎸᎢ.
آنگاه پولس و سیلاس را به خانه برد و به ایشان خوراک داد. زندانبان و اهل خانهٔ او از اینکه به خدا ایمان آورده بودند، بسیار شاد بودند.
35 ᏑᎾᎴᏃ ᏄᎵᏍᏔᏅ ᏗᏄᎪᏗᏍᎩ ᏚᏂᏅᏎ ᏗᎾᏓᏂᏱᏍᎩ, ᎯᎠ ᏫᏄᏂᏪᏍᏗᏱ; ᏘᎧᎲᎦ Ꮎ ᎠᏂᏍᎦᏯ.
وقتی صبح شد از طرف دادگاه مأمورانی آمدند و به زندانبان گفتند: «پولس و سیلاس را آزاد کن بروند.»
36 ᏗᏓᏍᏚᏗᏱᏃ ᎠᎦᏘᏯ ᎾᏍᎩ ᏅᏧᏂᏪᏒ ᎤᏃᏁᎴ ᏉᎳ; ᏗᏄᎪᏗᏍᎩ ᏛᎾᏓᏅᎵ ᏗᏍᏛᏯᎪᏗᏱ; Ꭷ, ᏍᏗᏄᎪᎢ ᎠᎴ ᏅᏩᏙᎯᏩᏛ ᎢᏍᏕᎾ.
او نیز به پولس گفت: «مقامات شهر دستور داده‌اند که شما را آزاد کنم. پس به سلامتی بروید.»
37 ᎠᏎᏃ ᏉᎳ ᎯᎠ ᏂᏚᏪᏎᎴᎢ, ᎬᏂᎨᏒ ᏕᎪᎩᏂᎵᎥᏂᎸ ᏧᏚᎪᏔᏅᎯ ᏂᎨᏒᎾ ᎣᎩᏂᏍᎦᏅᏨᎢ, ᎣᏍᏗᎶᎻ, ᎠᎴ ᏗᏓᏍᏚᏗᏱ ᏕᎪᎩᏂᏴᏔᏅ, ᏥᎪᏃ ᎿᎭᏉ ᎤᏕᎵᏛ ᎢᎪᎩᏂᏄᎪᏫᏍᎦ? ᎤᏙᎯᏳᎯ ᎥᏝ, ᎤᏅᏒᏍᎩᏂ ᏩᏂᎷᎩ ᏫᎪᎩᏂᏄᎪᏩ.
اما پولس جواب داد: «ما را در انظار مردم زدند و بدون محاکمه به زندان انداختند و حالا می‌گویند مخفیانه بیرون برویم! هرگز! چون تابعیت ما رومی است، اعضای دادگاه باید با پای خود بیایند و از ما عذرخواهی کنند!»
38 ᏗᎾᏓᏂᏱᏍᎩᏃ ᎾᏍᎩ ᎯᎠ ᏄᏂᏪᏒ ᏚᏂᏃᏁᎴ ᏗᏄᎪᏗᏍᎩ. ᎤᏂᏍᎦᎴᏃ ᎤᎾᏛᎦᏅ ᎠᏂᎶᎻ ᎨᏒᎢ.
مأموران بازگشتند و به دادگاه گزارش دادند. وقتی شنیدند که پولس و سیلاس تابع دولت روم هستند، وحشت کردند.
39 ᎤᏂᎷᏤᏃ ᎠᎴ ᏚᏂᏍᏗᏰᏔᏁᎢ; ᏚᏂᏄᎪᏫᏒᏃ ᏚᏂᏔᏲᏎᎴ ᎾᎿᎭᎦᏚᎲ ᎤᎾᏓᏅᏍᏗᏱ.
پس به زندان آمدند و با التماس گفتند: «لطفاً تشریف ببرید.» و با احترام ایشان را از زندان بیرون آوردند و خواهش کردند که از شهر بیرون بروند.
40 ᎤᏂᏄᎪᏨᏃ ᏗᏓᏍᏚᏗᏱ ᎵᏗ ᎦᏁᎸ ᏭᏂᏴᎸᎩ; ᏚᏂᎪᎲᏃ ᎠᎾᏓᏅᏟ, ᏚᏂᎦᎵᏍᏓᏛᎩ, ᎠᎴ ᎤᎾᏂᎩᏒᎩ.
پولس و سیلاس وقتی از زندان بیرون آمدند، به خانه لیدیه بازگشتند تا با ایمانداران ملاقات کنند و یکبار دیگر ایشان را تشویق کنند. سپس آنجا را ترک کردند.

< ᎨᏥᏅᏏᏛ ᏄᎾᏛᏁᎵᏙᎸᎢ 16 >